یک بن بست بهترین نقطه برای بازگشت است

جودیت آلبرایت (Judith Albright)، کارشناس ارشد MA، متخصص مدیریت استرس در Fort Collins, CO و Chief Visionary www.stressfreewitheft.com، یک انجمن آنلاین است که از همهی کسانی که مصمم به زندگی بهتر هستند، بدون توجه به اوضاع شخصی یا جهانی، حمایت میکند.
در دوران کودکیام، پدرم دوست داشت که در بعد ازظهر روزهای یکشنبه، ما را به گردش ببرد. ما معمولا هیچ اطلاعی از جایی که میخواستیم برویم یا به آن برسیم نداشتیم. همانطور که مسیرهای اصلی، فرعی و حتی مالروی اطراف شهرمان را طی میکردیم، عموما ناگهان خودمان را در مکانهای ناشناس و عجیب مییافتیم. بارها پیش میآمد که سر از جادهای دربیاوریم که ما را به ناکجاآباد ببرد، یا به طور ناگهانی به یک حصار سیم خاردار منتهی شود. در چنین مواقعی، پدرم میخندید، دور میزد و میگفت: “حداقل این را فهمیدیم که کجا نباید برویم“
زندگی، عموما مثل همان گردشهای بیهدف یکشنبههاست، جادههایی که در آنها سفر میکنیم، ممکن است به مکانهای غیرمنتظره یا ناشناخته ختم شوند، یا حتی به بن بست برسند. در آن مرحله، ما همان انتخابی را داریم که پدرم داشت. میتوانیم در جایی که هستیم بمانیم، یا از آن جُکی بسازیم و دور بزنیم. اینکه به کدام سو برویم، اغلب بزرگترین مسالهی ماست. اغلب، چیزهایی که فکر میکنیم میتوانیم انجام بدهیم یا به دست آوریم، و چیزهایی که به خودمان اجازهی داشتنشان را میدهیم انتخابهای ما را میسازند. و این، اغلب از تصویری که ما از خودمان داریم نشات میگیرد، که بیشتر آن ، توسط دیگران به ما القا شده و برنامهریزی شده است. |
زندگی بن و. مثال خوبی است. هیچ وقت هیچ چیز در زندگی با او و برای او سازگار نبود. در دوران جوانیاش، همیشه در ارتباطات تقلا میکرد و بعد از سه ازدواج ناموفق، کلا آن قضیه را رها کرد. او همچنین نمیتوانست سر هیچ شغلی بماند، یا پولی پسانداز کند. برای بن، زندگی کاملا غیرمنصفانه بود. خوشیها و تفریحات برای دیگران بود و دیگران حتی سهم او را هم تصاحب کرده بودند.
در دوران کودکیاش، مدام همکلاسیهایش به او زور میگفتند و معلمان مدرسه مکررا به او میگفتند که تنبل و احمق است. در خانه مدام تحقیر می شد و به او برچسب خنگ بودن زده میشد، و خانوادهاش مرتب به او یادآوری میکردند که او خوب نیست و هرگز به جایی نخواهد رسید. زمانی که بن 16 ساله بود، با سومین نامادریاش بحث کرد و نتیجه این شد که پدرش او را از خانه بیرون انداخت و به او گفت که دیگر در زندگیشان جایی ندارد و هرگز به آنجا برنگردد. بن از مدرسه نیز اخراج شد و مجبور شد زمانی در خیابان ها زندگی کند، و برای تسکین ناامیدی و اضطرابش، به مواد مخدر و الکل پناه برد. تنها احساسی که بن آن را به راحتی ابراز می کرد، خشم بود، و فرصت های زیادی برای ابراز آن وجود داشت. او به معنای واقعی، به یک بن بست رسیده بود.
بعد، طی یک رشته اتفاقات پیش بینی نشده، بن مورد توجه مرد مهربانی قرار گرفت که به او کمک کرد زندگیاش را تغییر دهد. بن تحت تاثیر تشویق های مربی جدیدش، به تدریج شروع به اعمال تغییراتی در زندگیاش کرد، که در ابتدا قدمهای کوچکی بودند و به مرور، بزرگ و بزرگتر میشدند. برای اولین بار در زندگیاش، کسی او را باور داشت. همانطور که او قدرت متحول کنندهی عشق بیقید و شرط، و احساس پذیرفته شدن را تجربه میکرد، احساس کرد که میتواند به خودش باور داشته باشد. این تجربه، میتوانست زندگیاش را زیر و رو کند.
ما نیز ممکن است مانند بن مجبور باشیم در زندگی با فاجعه و مصیبتی روبرو شویم تا به خودمان بیاییم و متوجه شویم که راه را اشتباه آمدهایم و باید از آن برگردیم. گاهی باید یک ضربهی استعارهای به سرمان بخورد تا توجهمان جلب شود و بفهمیم که اگر واقعا میخواهیم اوضاع زندگیمان بهتر شود، باید از جایی که هستیم حرکت کنیم؛ و این نهایتا به یک انتخاب آگاهانه ختم میشود.
ما میتوانیم کاری را انجام بدهیم که همیشه انجام میدهیم، همان اشتباهات قبلی را تکرار کنیم، در احساس ترحم به خود غوطهور شویم ، مدام با افرادی که از همه چیز شکایت دارند یا به حال ما و شرایطتمان در زندگی تاسف میخورند معاشرت کنیم، یا میتوانیم خودمان را بالا بکشیم. چه طور و از کجا شروع کنیم؟ سمینار موفقیت می تواند فرصتی برای شروع دوباره باشد.
سمینار بزرگ موفقیت – استاد احمد محمدی
1. افکار و عقایدتان را امتحان کنید
چه نوع افکار و حرفهای منفی در سرتان است و نظرتان دربارهی خودتان چیست؟ آیا مرتبا خودتان را کنار میگذارید و به خاطر عیبها و ضعفهایتان سرزنش میکنید؟ نظر خانوادهتان دربارهی شما چه بود و در دوران کودکیتان بارها و بارها چه چیزهایی میشنیدید؟ اگر در سالهای اولیهی زندگیتان این را بیاموزید که به خودتان به چشم یک فرد بازنده و بیارزش نگاه کنید و نادیده گرفته شوید، زندگیتان بیشک بازتابی از آن خواهد بود.
2. به خودتان به چشم یک قربانی نگاه نکنید
از متهم کردن دیگران بابت شرایط فعلیتان دست بکشید شروع به پذیرفتن مسئولیت اعمال خودتان کنید، و درک کنید که شما، خود شما، نقش مهمی را در رسیدن به جایی که هستید ایفا کردهاید. دیگر مهم نیست که شما در گذشته چه کردهاید، چیزی که اهمیت دارد این است که برای آینده چه برنامهای در سر دارید و چه کارهایی میخواهید انجام بدهید.
3. چه کسی میتواند به شما کمک کند؟
آیا شما الگو یا شخصی که او را تحسین کنید دارید؟ آیا کسی در خانه، کلیسا، مدرسه، یا محل کار هست که دستش را به سوی شما دراز کند، در ایدهپردازیها و طوفانهای مغزی با شما شریک شود، یا مشاور یا راهنمایتان باشد؟ شناخت اینکه چه زمانی نیاز به کمک دارید و مطرح کردن درخواست کمک، یکی از نشانههای قدرت، و نه ضعف است.
4. بهانه آوردن را کنار بگذارید و شروع به برنامه ریزی کنید
حتی اگر شما فکر میکنید هیچ راهی برایتان وجود ندارد، میتوانید تفکرتان را راجعبه آن هم عوض کنید. پناه بردن به بهانهها و توجیههای قدیمی، سادهترین راه است. تقصیر شرایط اقتصادی است. تقصیر خانوادهام است. شغل دیگری وجود ندارد. من به اندازهی کافی خوب نیستم. من پولی ندارم. این ممکن نیست. این همینطور است که هست.
حقیقت این است که، شرایط ما هرطور که باشند، ما همچنان انتخاب هایی داریم، هرچند کوچک و غیر مهم به نظر بیایند. تنها در یک روز، ما هزاران انتخاب دربارهی هزاران چیز انجام می دهیم، حتی اگر آنها آنقدر کوچک و ناچیز باشند که اصلا متوجهشان هم نشویم. ما انتخاب میکنیم که در رختخواب بمانیم و انتخاب میکنیم که زنگ ساعت را نادیده بگیریم. میتوانیم این لباس را بپوشیم یا آن را. میتوانیم آشپرخانه را تمیز کنیم یا تلویزیون تماشا کنیم. میتوانیم با یک دوست تماس بگیریم یا در بدبختی خودمان غوطهور شویم. و این لیست همینطور ادامه دارد.
کار شما این است که لیستی از چیزهایی که در راستای عوض کردن زندگیتان و انتخاب مسیری متفاوت انجام دهید، تهیه کنید. شاید از تعدد موارد آن شگفت زده شوید
باز هم به این نتیجه می رسیم که چرایی و جواب هر سؤالی خود ما هستیم، خود ما هستیم که انتخاب کرده ایم چگونه باشیم، پیروز باشیم یا شکست خورده؟! امیدوار و مثبت اندیش باشیم یا افسرده و ناامید؟ شاد باشیم یا غمگین؟!! پس باز هم باید به انتخاب هایی که می کنیم توجه کنیم. باید بنا به هدفی که داریم انتخاب های درستی داشته باشیم.
نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم و به آن عمل نماییم، این است که هیچ کسی جز ما مقصر نیست. علت همه شکست ها و بن بست ها در زندگیمان، خود ما هستیم. با سرزنش کردن دیگران و شرایط و غر زدن هیچ چیزی بهتر نمی شود. ولی زمانی که خودمان مسئولیت اعمال خود را به عهده بگیریم، کنترل شرایط راحتتر خواهد بود، تنها باید خودمان را تغییر دهیم. تغییر دادن خودمان راحت تر است یا دیگران؟!!!
در سمینار موفقیت از استاد احمد محمدی خواهیم آموخت که به هنگام رسیدن به بن بست های زندگی چگونه عمل نماییم، چه انتخابی درست تر و چه راهی عاقلانه تر است. پیشنهاد می کنم برای شروع دوباره و از نو ساختن زندگی خود دست به کار شوید و اولین قدم را برای آن بردارید. اولین قدم می تواند شرکت در سمینار موفقیت باشد تا راه خود را به هنگام برخورد با بن بست های زندگی بیابید. کافی است به روی لینک زیر کلیک نمایید.
سمینار بزرگ موفقیت – استاد احمد محمدی