معرفی کتاب گربه، راهنمای ما
«کتاب گربه، راهنمای ما» اسم کتابی است که تازگیها کم و بیش دست خیلیها میبینم! و در ویترین کتابفروشیها. راستش من که از گربه وحشت دارم، اول نمیروم سراغ این کتاب … بعد به توصیه دوستان میخرمش. کتاب روانشناسی، انگیزشی استبرای بهتر زندگی کردن. چطور؟ با راهنما قرار دادن مدل زندگی گربهها در گربه راهنمای ما.
ترس از گربه
مترجم کتاب – مطهره حیدری – هم در مقدمهاش نوشته از گربهها وحشت دارد، که بعد از خواندن و ترجمه این کتاب، ترسش کمتر شده است. این ترغیبم میکند که پیش بروم!
نویسنده آن – استفان گارنیه – هم در آخرین فصل کتابش، آرزو میکند که ای کاش، بعد از خواندن این کتاب، دیگر با گربهها آشتی کرده باشیم. او معتقد است از رابطهای که بین ما و گربهها شکل میگیرد، هیچ وقت پشیمان نخواهیم شد.
دوستان ما، گربه ها
کتاب در 58 فصل از ما میخواهد گربهها را الگوی زندگیمان قرار دهیم. نویسنده در هر فصل صفتی از گربه را خاطرنشان میکند، بعد آن را میآورد در زندگی انسانها، میکاودش و مفصلتر جنبههای مختلفش را نشان میدهد.
پشت جلد کتاب از او میخوانیم: «در واقع همه چیز همین جا بود، درست مقابل من، بدون اینکه در این سالها متوجه آن شده باشم. ما میتوانیم چه در زندگی شخصی، چه در زندگی کاری، از یک گربه خیلی چیزها را بیاموزیم».
گربه چه جور موجودی است؟
گربه آزاد است. این عنوان اولین فصل این کتاب است. نویسنده در این بخش میخواهد بگوید مثل گربهها باشید: آزاد و رها، در تمایلات و تخیلات. آنچه در ذهن دارید را انجام دهید و فقط تمایلات و علایق خود را دنبال کنید.
گربه میداند چطور خرامان راه برود. او به خودش افتخار میکند. ببینید گربه چقدر به گربه بودنش مینازد! او تک است و از این موضوع هم آگاهی دارد. بدون اینکه ناز داشته باشد از آنچه هست، فراتر برود یا خودش را به دیگران ثابت کند. او به خودش اعتماد دارد.
گربه خودش است. همین دلیلی است برای اینکه بتواند قدمهایش را محکم و استوار بردارد! به خودتان فکر کنید؛ به آسایش و شادیتان. از خود مراقبت کنید. هیچ کس بهتر از شما نمیتواند این کار را انجام دهد.
گربه بیشتر از هر چیز به خودش فکر می کند
گربهها ما را نوازش نمیکنند، بلکه بهواسطه ما، خود را نوازش میکنند. بخش عمده زندگی آنها بر پایه ترجیح آسایش خود نسبت به هر چیز دیگر است. ما هم مثل آنها باشیم.
در درجه اول حواسمان به خودمان باشد. این رویه به ما فرصت میدهد بتوانیم پیش از پرداختن به دیگران، به نیازهای خود اهمیت بدهیم. باید یاد بگیریم که قبل از هر چیز، از خودمان مراقبت کنیم.
گربه خانه اش را دوست دارد
گربهها قلمروشان را نشانهگذاری میکنند. ارباب خانهشان هستند. کسانی که با گربهها زندگی میکنند میگویند: «این گربه نیست که پیش ما زندگی میکند، بلکه انگار ما هستیم که پیش او زندگی میکنیم.»
این جمله دقیقا درست است. خود من، که مدتی مجبور بودم با آنها همزیستی نامسالمتآمیز داشته باشم، عمیقا فهمیدم که انگار من پا گذاشتهام به خانه آنها. از بس که مغرورند!
گربه مغرور است
گربه از آنچه هست، کاملا راضی است و احساس غرور میکند. مشاهده رفتار مغرورانهاش با سایر حیوانات و نیز انسانها، این موضوع را تایید میکند. برای اینکه دیگران دوستمان بدارند، اول باید ما خودمان را دوست بداریم. باید نسبت به آنچه که هستیم افتخار کنیم.
گربه موجودی مستقل است
یکی از اصلیترین ابعاد وجودی گربه استقلال اوست. او بدون اینکه روی کمک دیگران حساب کند، با خواست و اراده خود آزادانه رفتار و انتخاب میکند.
برای ما هم احساس وابسته بودن فایدهای به همراه ندارد، جز اینکه ما را به پیروی از رفتار دیگری وادار کند. برای آگاهی از میزان وابستگی خود به دیگران، میتوانیم پرسشهای فراوانی از خود بپرسیم.
مثلا این که من چقدر به اطرافیانم وابستهام و چقدر استقلال مالی دارم؟ آیا به شریک زندگی خود وابستگی مفرط دارم یا میتوانم آزادانه رفتار کنم و خودم برای برنامههایم تصمیم بگیرم؟
گربه خود را با وضعیت جدید وفق می دهد
گربهها در شرایطی که بر آنها تحمیل میشود یا قدرت تغییرش را ندارند کنار میآیند. اگر یکی از پنجههایشان آسیب ببیند، سعی میکنند قدرتشان را روی بقیه پاها متمرکز کنند تا از پس خود بر بیایند.
این نمونهای از روحیه سازگاری با اطراف در گربه است. او به محدودیتها و مشکلاتی از این دست فکر نمیکند و حسرت نداشتن امکانات را نمیخورد؛ برعکس، از آنچه که اکنون در اختیار دارد بهره میبرد. آیا ما هم همین اندازه قدرتمند هستیم؟ یا در مواجهه با جزئیترین مسائل ناله سر میدهیم و کاسه چهکنم دست میگیریم؟
حالا دیگر مثل او رفتار کنید و زندگی خود را دوباره از نو بسازید، اما این بار با هدف دستیابی به خواستهها و لذت بردن از زندگی. این کتاب را سال 1397، نشر شمعدونی در قطع جیبی با ترجمه مطهره حیدری منتشر کرده است.