حتماً ضربالمثل «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» را شنیدهاید. احتمالاً در بچگی، قصۀ لاکپشتی که از خرگوش جلو زد و زودتر رسید به قلۀ کوه و مسابقه را برد را برایتان تعریف کردهاند.
سؤال دقیقاً همینجاست. چه کسی بازی را میبرد؟ کسی که از همه باهوشتر یا سریعتر است؟
نه! برندهها لزوماً باهوشترینها یا سریعترینها نیستند. موفقیت یک ویژگی دیگر لازم دارد: ثبات و پایداری. کلید باز کردن درِ موفقیت، همین جاست: جایی که دیگران بیخیال شدهاند، خستهاند، حوصله ندارند… که من همچنان تلاش کنم و از حرکت نایستم!
لازم نیست حتماً فوقالعاده باشم، خاص باشم، قویتر یا هرچه. فقط کافی است یک برنامهریزی مداوم داشته باشم. یک برنامۀ روزانه. برای رسیدن به هدفم باید یک قدم بردارم، تنها یک قدم؛ منتها… منتها… مسئله دقیقاً همینجاست! سختی کار همینجاست. اینکه آن قدم را هر روز و هر روز و هر روز و هر روز و هر روز… تکرار کنم… فرق آدمهای موفق با بازندهها فقط در همینجاست: ثبات و پایداری.
اسم این قانون اثر مرکب است.
اثر مرکب
اصل بهدستآوردن پاداشهای بزرگ،
از طریق مجموعهای از انتخابهای کوچک و هوشمندانه است.
آیا از مشکل چاقی رنج میبرید؟
دوستی داشتم که مدتها بود تصمیم گرفته بود وزن کم کند. مشکل همهگیر چاقی! یک بار که از این قضیه خیلی ناراحت بود، گفت: «فردا رو روزه میگیرم! من دیگه باید لاغر کنم!» او تمام آن فردا را چیزی نخورد، اما هیچ تأثیری نداشت.
بعد از چند وقت که دیدمش، حسابی خوشاندام و گلاندام شده بود. خیلی هم خوشحال بود. ازش پرسیدم که چه کرده؟ گفت: «هر روز…» بقیۀ جملهاش مهم نیست؛ این قید «هر روز» همان کلید موفقیتش بود.
قدمهای کوچک و ظاهراً ناچیز که پیوسته و در طول زمان انجام میشوند، بالاخره بهزودی تفاوتی بنیادین ایجاد میکنند. فرمولش این است:
انتخاب کوچک و هوشمندانه + پایداری (× زمان) = تفاوت بنیادین |
زبانتان ضعیف است؟
من همیشه سالها و سالها مشکلم این بود: زبان انگلیسی! در هر برنامه و ماجرا و اتفاقی، نهایتاً دستآوردم «غصه» بود، چونکه زبان بلد نبودم. اینطور که نمیشد؛ هی هر روز و هر ماه و هر سال بگویم چرا من زبان بلد نیستم؟ باید کاری میکردم! از «نیم ساعت» شروع شد. روزی نیم ساعت. راستش را بخواهید، وسطهاش بارها کم آوردم، هی ولش کردم، هی دوباره شروع کردم. یک جایی روی تقویمم، جلوی چشمم نوشته بودم: امسال سال زبان است! یک سال روزی نیم ساعت زبان خواندم. فقط نیم ساعت، اما همین جواب داد. نه یکباره، که آرامآرام تأثیر گذاشت.
در واقع موفقیت من نتیجۀ انتخابی کوچک، اما هوشمندانه بود که مستمر در طول زمان انجام شد.
یک کار ساده
خبر خوب: فقط باید یک کار ساده انجام بدهم. این خودش خیلی دلگرمکننده است که من میتوانم موفق شوم! اینکه اصلاً سخت نیست! فقط لازم است پایداری کنم و هرروز انجامش دهم! بعد حتماً میرسم. ردخور ندارد! بگیر نگیر ندارد! شانس نیست که یار باشد یا نباشد. حتماً پیش میآید.
نکتۀ مهم اینجاست که یک انتخاب کوچک به مرور میشود رفتار، بعدتر هم میشود عادت. به همین سادگی!
وقت ندارید ورزش کنید؟
دوستی داشتم که مدام غر میزد که هر روز نشستهام پشت میز و بدندردهای مزمن دارم. بهش که میگفتم ورزش کند، میگفت: «کو وقت؟» اما واقعیت این است که حتماً همیشه وقتهای مرده و از دست رفتهای داشت که «زنده» شان کند. فقط باید حواسش میبود. به تعویق هم نمیانداخت. بالاخره هم راهش را پیدا کرد. برنامههای نرمشی و ورزشی که روی کامپیوتر نصب میشود، که هر مثلاً یک ربع یک بار، مربع کوچکی گوشۀ صفحۀ مانیتور بالا میآید و نرمشی ساده را نشان میدهد. اسم برنامهای که دوستم بهم معرفی کرد، «نارسیس» بود _ شما هم همین الان توی گوگل دنبالش بگردید و نصبش کنید_ این نرمشهای چند دقیقهای (۴ بار در ساعت و ۳۲ بار در روز)، در سالها و سالها کارِ پشت میز، خودش را نشان میدهد. فقط باید کمی صبوری کنیم!
یک تصمیم
من که همین الان، مینشینم و برنامهها و کارهام را لیست میکنم. شما چطور؟ فکر کنم وقتش است که یک قدم کوچک برای موفقیت بردارید، قدمی که هر روز تکرارش کنید.
قبل از اینکه صفحه را ببندید، یک حکایت بخوانید از عنصرالمعالی کیکاووس (که در قرن ۵ ه. برای پسرش اینطور نوشته).
صاحب اسماعیل عَبّاد در روز شَنبَدی (شنبهای) در دیوان چیزی مینوشت. روی سوی کاتبان کرد و گفت: «هر روز شنبدی من در کاتبی خود نُقصان همیبینم (میبینم)؛ از آنچه (چراکه) روز آدینه (جمعه) به دیوان نیامده باشم (نیامدهام) و چیزی ننبشته باشم (ننوشتهام). آن یک روز تقصیر (کوتاهی) در من تأثیر کند.»
(قابوسنامه، تصحیح غلامحسین یوسفی، ص۲۵۲) |
* ایدۀ این نوشته از فصل اول کتاب اثر مرکب، نوشتۀ دارن هاردی است.