انواع سبک های مدیریت (Management)
هر سبک مدیریتی، قوانین و اصولی مشخص و متفاوت دارد که در ادامه به بعضی از شاخصترین انواع سبکهای مدیریتی خواهیم پرداخت.
یکی از شناختهشدهترین دستهبندیهای سبک های مدیریتی برمیگردد به میزان اهمیت انسان در برابر کار، این تقسیمبندی به ما نشان میدهد هر توازنی بین این دو عنصر اصلی سازمان سبکی از مدیریت را میسازد.
بیشتر بخوانید: شرح وظایف مدیر داخلی و نحوه سنجش عملکرد
در این مقاله از آکادمی توسعه کسب و کار آکادمی بازار سعی میکنیم هر سبک مدیریتی را برای شما تعریف کنیم و زیرشاخههایی را هم برای آن بیاوریم تا شما بهتر بتوانید آنها را درک کنید.
1- مدیریت دموکراتیک
یکی از بهترین سبکهای مدیریتی، سبک دموکراتیک Democratic است. همه ما به کار در محیطی آزاد و بدون تنش علاقه داریم. افرادی که سبک دموکراتیک را انتخاب میکنند به امنیت خاطر، آرامش و ارزشمندی کارکنان خود اهمیت بسیاری میدهند.
در سبک مدیریتی دموکراتیک، مدیر از نظرات و ایدههای کارکنان خود به بهترین شکل استفاده میکند. در سازمان دموکراتیک افراد اجازه دارند تا از مهارت و توانمندی خود در جهت ایجاد خطمشی و تصمیمگیریها استفاده کنند. البته ناگفته نماند که در نهایت رهبر یا مدیر ارشد سازمان است که باید به تصمیمی مؤثر برسد.
این نوع مدیریت به دو زیرشاخه تقسیم میشود:
• مدیریت مشورتی
سبک مدیریت مشورتی، زیرمجموعه سبک دموکراتیک محسوب میشود. در این روش رهبری، برای انجام امور نظر تمام کارکنان مورد بررسی قرار گرفته و برای اتخاذ تصمیمی درست با همه مشورت میشود. به کمک این سبک، از تخصص، تجربه و دانش افراد در موقعیتهای مختلف، بهترین خروجی دریافت میشود.
• مدیریت تحول
تمرکز این سبک از انواع مدیریت بر روی رشد و توسعه سازمان است. در این سبک مدیران از هیچ فرصتی برای تشویق کارکنان خود دریغ نمیکنند. به این دلیل که از نظر آنها تشویق و قدردانی منجر به افزایش انگیزه کارکنان و تلاش آنها برای نزدیکتر شدن به مسیر پیشرفت است.
یکی دیگر از فاکتورهای مهم در سبک مدیریتی تحول، همراه بودن مدیران با کارکنان در تمام موقعیتهای کاری است.
2- مدیریت خودکامه یا استبدادی
مدیران خودکامه در سازمان همهکاره هستند و هیچکس حق ندارد مخالف نظر یا تصمیم آنها، حرفی بزند. این سبک به عنوان یکی از سختترین روشهای مدیریتی شناخته شده است.
مدیر مستبد Authoritarian نگاهی از بالا به پایین نسبت به کارکنان داشته و همواره آنها را به عنوان زیردست میشناسد. در چنین محیطهایی افراد به عنوان نیروی انسانی نقش چندانی در ارائه ایدهها نداشته و تنها کاری که به آنها محول میشود را انجام میدهند.
مدیریت خودکامه دارای سه زیرمجموعه است که اشاره کوتاهی به آنها خواهیم داشت.
• مدیریت مقتدرانه
یک مدیر مقتدر شبیه به یک معلم عمل میکند. در کلاس درس دانشآموز وظیفه دارد تا تکالیف را بر اساس آنچه معلم دستور داده، انجام دهد. در صورت عدم توجه به انجام تکالیف نیز دانشآموز تنبیه خواهد شد. در سبک مدیریتی مقتدرانه کارمندان باید بدون هیچ چونوچرایی دستورات را دنبال کنند.
در محیطی که اقتدار حرف اول را میزند، همواره بر روی کار و عمل کارکنان نظارت شده و این باور وجود دارد که نیروی انسانی بدون نظارت مدیر مقتدر راه به جایی نمیبرد.
بیشتر بخوانید: بایدها و نبایدهای نقش مدیر
• مدیریت متقاعدکننده
در این سبک مدیریتی نیز مدیر تصمیمگیرنده اصلی است اما وجه تمایز با مدیریت مقتدرانه، استفاده از قدرت کلمات، استدلال، تجزیه و تحلیل برای متقاعدکردن کارکنان است.
یک مدیر متقاعدکننده با طرح سؤال، نظرات کارکنان را جویا شده و در نهایت با ایجاد خطمشیهای مؤثر، آنها را به شکل قابلتوجهی متقاعد میکند. در واقع مدیر با القای حسی از ارزشمندی در کارکنان، اعتماد آنها را جلب کرده ولی در نهایت تصمیم آخر بر عهده مدیر خواهد بود.
- ایلان ماسک؛ کارآفرینی تأثیرگذار و مستبد
یکی از مدیران موفق جهان که از سبک مدیریتی خودکامه یا استبدادی پیروی میکند، ایلان ماسک است. این رهبر موفق، در تمام شرکتهای خود مانند تسلا Tesla، اصول و قوانین مربوط به سبک استبدادی را پایهگذاری کرده و سوار بر جریان این سبک به موفقیت رسیده است.
این طرز فکر در ایلان ماسک باعث شده تا در جذب نیرو، حساسیت زیادی به خرج دهد. ایلان ماسک این توانایی و قدرت را دارد تا افراد را به پذیرفتن نظر و دیدگاه خود وادار یا متقاعد کند.
• مدیریت پدرانه
مدیرانی که از سبک پدرانه پیروی میکنند، شرکت یا سازمان را به عنوان خانواده به نیروی انسانی معرفی میکنند. در این سبک مدیر پیش از تصمیمگیری همه شواهد و مدارک را در اختیار کارکنان قرار داده و موضوعات مبهم را به آنها توضیح میدهد. با اینحال نیروی انسانی در چنین محیطی اجازه سؤال اضافی یا نظری مخالف تصمیم گرفته شده، نخواهد داشت.
3- مدیریت Laissez-faire یا بدون مداخله
مدیریت و رهبری در این سبک به صورت غیرمستقیم بر عهده کارکنان است. به این معنا که رهبر مجموعه اعتماد کامل به کارکنان خود داشته و زمام تمام امور را به دست آنها میسپارد.
در سبک بدون مداخله، مدیر تنها در جریان نتیجه امور قرار میگیرد. کارکنان بر اساس تخصص، دانش و شرح وظایف خود، امور محوله را انجام داده و نتیجه نهایی از شکست یا پیروزی پروژه را به مدیران اطلاع میدهند. حالا به انواع این گروه مدیریتی میپردازیم.
• سبک تفویض اختیار
در سبک مدیریت تفویضی، مدیران در شروع یک پروژه یا عملیات حاضر شده و به تقسیم وظایف یا همان تفویض اختیار میپردازند. با مشخصشدن وظایف، هرکدام از کارکنان به روش خود پیش رفته و تمام مراحل برنامهریزی، تصمیمگیری و … بر عهده آنها خواهد بود.
در پایان پروژه نیز مدیر وارد عمل شده و نتایج نهایی را مشاهده کرده و نسبت به روشها و راهکارهای مؤثر اظهارنظر میکند.
• سبک مدیریتی تأثیرگذار و الهامبخش
مدیرانی که به روشهای مختلف بر روی کارکنان خود تأثیر گذاشته و به نوعی الهامبخش آنها هستند، از سبک مدیریتی الهامبخش پیروی میکنند. رهبران در این سبک باید از هر روشی برای ایجاد انگیزه در کارکنان استفاده کنند.
مدیر هدف خود از پروژه را برای نیروی انسانی بیان کرده و از او درخواست رسیدن به نتیجه با درنظرگرفتن اهداف مشترک سازمانی را دارد. در این سبک مدیر بر روی نحوه انجام کار نظارت داشته اما به صورت مستقیم دخالتی بر روی پروژه نخواهد داشت.
- الکساندرینا ویکتوریا، اعتماد به مدیران سطح پایین
یکی از سرشناسترین رهبران موفق در جهان که از سبک مدیریتی بدون مداخله برای انجام امور استفاده کرد، ملکه ویکتوریا بود. ملکه برای افزایش رفاه و کیفیت سطح زندگی در بریتانیا، به اعضای سلطنت اعتماد کرده و تمامی امور مربوط به هر بخش را به مدیران سطح پایین محول کرد.
نقطه قوت ملکه ویکتوریا در طول سالیان دراز سلطنت، توانایی او در انتخاب نیروی مورد اعتماد و واگذاری اختیارات مهم به مدیران سطح میانی و سطح پایین بود. در واقع پیروی از سبک رهبری بدون مداخله یا آزاد، از این شخص چهرهای محبوب ساخته است.
اما برگردم به آقای سامانی کسی که جایی در بالاترین حد ممکن انتخاب انسان و کار به شکلی هم اندازه قرار داشت، یعنی سبک دموکراتیک و البته مشخص است این سبک مدیریت برای من و خیلیها مطلوب است.
ولی مثالهایی مثل ایلان ماسک، ملکه ویکتوریا به ما میگوید ما سبک خوب و بد نداریم تنها این وضعیت سازمان و نوع مأموریت آن است که انتخاب سبک را تعیین و بهترین سبک را مشخص میکند.
سلسله مراتب مدیریت، وظایف و تعاریف
بعد از دوران سخت کارهای دانشجویی پاره وقت بالاخره اولین باری که در یک شرکت برای استخدام تماموقت پذیرفته شدم مهمترین مسئلهام این بود که مدیر من کیست؟ این سؤال شاید مسخره باشد اما بعد از این همه سال تجربه میتوانم بگویم اصلیترین موضوع در یک شرکت روابط و سلسله مراتب مدیریت آن است.
به جرئت میتوان گفت اینکه یک شرکت هرم یا چارت سلسله مراتب روشنی داشته باشد یکی از نشانههای موفقیت و رشد آن است.
در دنیای کسب و کار اصطلاحات و عناوین متعددی وجود دارد که هرکدام برای منظور و هدفی خاص به کار برده میشود. سطوح مدیریت در سلسله مراتب سازمانی یکی از این عناوین مهم است که در ادامه به بررسی مفهوم سطوح مختلف مدیریت و وظایف آنها خواهیم پرداخت.
اگر بخواهیم تعریف مختصری از سطوح مدیریت در اختیار شما قرار دهیم باید به خطی اشاره کنیم که نقشهای مختلف مدیریتی را از یکدیگر جدا میکند.
هر مجموعه و سازمانی باتوجه به گستردگی فعالیت، بزرگ بودن شرکت، تعداد نیروی انسانی و … دارای تعداد متفاوتی از سطوح مدیریت است.
به عنوان مثال ممکن است یک شرکت کوچک تنها یک مدیر داشته و خبری از تقسیمبندی وظایف بین مدیران در این مجموعه نباشد. در حالت کلی، تقسیمبندی وظایف و مشخصکردن سطوح مختلف مدیریت نقش مؤثری بر روی کیفیت عملکرد کارکنان و حفظ بهرهوری سازمان دارد.
اینکه یک کارمند در هر رده کاری بداند دستورات چه کسی را باید اجرا کند و به چه کسی میتواند درخواست کاری ارجاع دهد در برابر کارمندی که مجبور باشد هر لحظه دستور فردی متفاوت را اجرا کند که شاید تناقض زمانی یا هزینهای با دستور دیگری دارد بهرهوری او را بالا میبرد.
انواع سطوح مدیریتی
1- سطح بالای مدیریت – مدیر ارشد
در این سطح از مدیریت، افراد از قدرت و اختیار بسیار بالایی برخوردار بوده و به عنوان رهبر گروه از آنها یاد میشود.
در این سطح، نقشهایی همچون مدیر، هیئتمدیره، مدیرعامل و … در رأس کار هستند. مدیران ارشد در یک سازمان بر روی برنامهها، سیاستها، خطمشی، نحوه انجام کار و رسیدن به هدف و … نظارت دارند.
اجرای وظایف در سطح بالای مدیریت، آینده و موفقیت یک شرکت را تضمین میکند.
در واقع چشماندازها، استراتژی، خطمشی و برنامهریزیهای سازمانی همگی به نحوه عملکرد مدیران ارشد بستگی دارد. در یک خط اینگونه میتوانیم بیان کنیم که مدیران ارشد به تنهایی، مسئولیت حفظ بقا و رشد سازمان را بر عهده دارند.
در سازمانهای بزرگ مدیران با تعداد زیادی از افراد به عنوان سهامدار در ارتباط هستند. در یک مجموعه این مدیران ارشد هستند که باید در برابر نظرات، درخواستها و همکاری با سهامداران پاسخگو باشند.
بیشتر بخوانید: نقش اصول مدیریت در موفقیت کسب و کار
شرح وظایف مدیران ارشد
سطوح بالای مدیریت همچون دیگر کارکنان، شرح وظایف مشخصی دارند که باید بر اساس آنها عمل کرده و یک روز کاری خود را به پایان برسانند. از مسئولیتها و وظایف مهم این سطح میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
- برنامهریزی استراتژیک
- تعیین اهداف
- تعیین و اجرایی کردن سیاستهای سازمان در سطح کلان
- مشخصکردن بودجه برای بخشهای مختلف
- برنامهریزی برای طراحی دستورالعملها
- جذب نیرو برای دیگر سطوح مدیریتی و استخدام کارکنان
- ایجاد اتحاد میان سطوح مدیریتی و بخشهای مختلف سازمان
- نظارت بر نحوه انجام کار و کنترل نیروی انسانی
- برقراری ارتباط با رقیبان و همکاران در مراودات خارج از سازمان
2- سطح میانی مدیریت
چه کسانی در سطح میانی مدیریت قرار میگیرند؟
معمولاً در یک شرکت یا سازمان بزرگ، بخشها و واحدهای متعددی وجود دارند که در هرکدام از آنها افرادی مشغول به فعالیت هستند. برای نظارت بر روی عملکرد هر کدام از تیمهای مجموعه، سازمان نیاز به رهبر و مدیری اختصاصی دارد. بدین ترتیب مدیران واحدها و بخشهای مختلف در سطح میانی مدیریت قرار میگیرند.
از مدیران سطح میانی با عنوان مدیران اجرایی یاد میشود. در واقع آنها زیردستان مدیران ارشد محسوب شده و مسئولیت اصلی آنها هدایت و سازماندهی تیم در سطوح مدیریتی پایینتر است.
این دسته از مدیران وظیفه دارند تا کارکنان بخش یا واحد خود را به بهترین شکل هدایت کرده و بر روی عملکرد آنها نظارت کافی داشته باشند. توجه داشته باشید که مدیران میانی در نهایت باید پاسخگوی مدیران ارشد بوده و گزارش کار خود را به آنها ارائه دهند.
شرح وظایف مدیران میانی
- برنامهریزی برای بخشی که مدیریت آن را بر عهده دارند
- آموزش مدیریت به سطوح پایین سازمان
- ارائه گزارش به مدیران ارشد
- اجرای برنامه و فعالیت مطابق با خطمشیهای ایجاد شده
- ارزیابی عملکرد کارکنان بخش و مدیران سطح پایین
3- سطح پایین مدیریت – سطح مدیریتی نظارتی و عملیاتی
سرپرست یا سوپروایزر Supervisor یکی از مدیران سطح پایین مدیریت محسوب میشود. همچنین در این سطح افراد در نقش سرکارگر، مدیر اجرایی، مدیر عملیات، مدیر پروژه و … نیز فعالیت دارند.
افراد در سطوح پایین مدیریت به صورت مستقیم با نیروی انسانی سر و کار دارند. به همین جهت برقراری ارتباط مؤثر با زیردستان برای این سطح از مدیریت امری ضروری و مهم تلقی میشود. برای کسب مهارتهای حرفه ای مدیریت در دوره مدیریتی آکادمی بازار شرکت کنید.
یک سازمان موفق به منظور دستیابی به اهداف خود نیاز به یک تیم نظارتی و عملیاتی دارد. مدیران سطح پایین مدیریت، همان تیم نظارتی محسوب میشوند که کارکنان زیردست خود را هدایت کرده و آموزشهای لازم را در اختیار آنها قرار میدهند.
بیشتر بخوانید: وظایف مدیر و سرپرست
این دسته از مدیران بر روی نحوه انجام کار نظارت کامل داشته و در پایان هر روز از صحت انجام پروژههای مختلف اطمینان حاصل میکنند.
شاید اینگونه به نظر برسد که مدیران سطح پایین از اقتدار چندانی برخوردار نبوده و نقش مهمی در مسیر موفقیت سازمان ندارند. این باور کاملاً اشتباه است. این دسته از مدیران تنها افرادی هستند که بین افراد مختلف در سازمان، روابطی مناسب و بهینه ایجاد میکنند.
شرح وظایف سطح پایین مدیریت
- آموزش کارگران در انجام فعالیتهای روزانه
- برقراری ارتباط با کارکنان و حفظ روابط مؤثر با آنها
- انتقال مشکلات، درخواستها و پیشنهادها به مدیران سطح بالا
- محافظت از سلامت تجهیزات، ماشینآلات و ابزار موجود در سازمان
- محافظت از جان نیروی انسانی
- برقراری نظم و هماهنگی در محیط کار
- ارائه گزارش دورهای در ارتباط با عملکرد کارگران
بیشتر بخوانید: ویژگیهای مدیریت منابع انسانی
شناخت تفاوتهای سطوح مختلف مدیریت
یک سازمان یا شرکت بزرگ برای رسیدن به هدف و پیشرفت، باید نسبت به شناخت تفاوتهای موجود بین سطوح مختلف مدیریت، آگاهی کافی داشته باشد.
یکی از مشکلات شخصی من در محیط سازمانهای کوچک و بزرگی که در آنها کار میکردم احساس بدی بود که هنگام دستور دادن به زیر دستانم در ردهبندی سازمانی آن را حس میکردم. همیشه احساس میکردم این کار اخلاقی نیست.
اما حالا میدانم که هرکدام از افراد در سازمان مثل چرخدندههای یک ساعت بزرگ هستند که بدون هیچ کدامشان ساعت درست کار نمیکند. حالا چه آن چرخدنده به قطر ده متر باشد چه یک چرخ کوچک چند میلیمتری.
اگر یک کارپرداز به موقع خریدهای شرکت را حاضر نکند و بعد آبدارخانه پذیرایی مناسبی در جلسه مدیران ارائه ندهد و بعد کارشناس به دلیل تأخیر در پذیرایی استرس بگیرد و بعد مدیر به دلیل استرس کارشناس نتواند اقتدارش را نشان دهد همگی به هم متصل است.
در سلسله مراتب سازمانی، مدیران ارشد تنها افرادی هستند که نظارت و کنترل کامل و جامع تمام امور را بر عهده دارند. به این ترتیب احترام به اهمیت این جایگاه برای کارکنان و دیگر سطوح مدیریتی ضرورت دارد.
در قدم بعدی مدیران میانی قرار دارند که همواره باید به عنوان یک نیروی واسطه بین دو سطح بالا و پایین عمل کنند. خطمشی و برنامههایی که رهبران ارشد وضع میکنند، توسط مدیران میانی به مرحله اجرا میرسد.
در نهایت نیز مدیران سطح پایین وظیفه دارند، در اجراییشدن وظایف و مسئولیتها، از فرایند صحیح انجام کار اطمینان پیدا کنند.
این سه سطح که در این محتوا به آن اشاره شد، در مجموع سلسله مراتب مدیریت را نشان میدهند. بر اساس تعریف و شرح وظایف، هرکدام از این سطوح نشاندهنده جایگاه و موقعیت شغلی مدیران در یک سازمان است.
اگر تمام این سطوح به درستی مشخص شده و افراد در هرکدام از این جایگاهها به وظایف خود عمل کنند، سیستم مدیریتی مجموعه به یک سیستم ارزشی قوی تبدیل خواهد شد.