پاسخ شما به این سوال چیست: چه کاره هستید و چه خدمتی به جامعه ارائه میدهید؟
از یک سنی به بعد، شما نیز با این سوال مواجه میشوید و اطرافیان، دوستان و آشنایان از شما میپرسند: چه کار هستید؟ شغل شما چیست؟ شما چه پاسخی به این سوال میدهید؟
ممکن است برخی افراد هنوز نتوانسته باشند در شغل مناسبی مشغول فعالیت شوند. خب، اشکالی ندارد، میتوانید به این فکر کنید در آینده میخواهید چه کاره شوید؟
شغل ما رابطهی تنگاتنگی با کیفیت زندگی ما دارد. ما بخش اعظمی از زمان خودمان را صرف شغل خودمان میکنیم. حتی ممکن است سالها قبل از مشغول شدن به آن شغل، درس خوانده باشیم و زمان زیادی را صرف کرده باشیم تا بتوانیم در آن حرفه مشغول شویم. تا پایان عمر نیز شغل ما هویتی از ما برای دیگران میسازد.
پاسخ شما به این سوال که به چه کاری مشغول هستید، چیست؟
دو کارگر مشغول ساخت مدرسهای بودند، از یکی از آنها پرسیده شد مشغول چه کاری هستی، گفت: من از صبح تا شب فقط آجر بالا میاندازم. اما کارگر دوم گفت: من مشغول ساختن مدرسهای هستم تا بچهها در آن درس بخوانند و موفق شوند.
نگاه دو کارگر به یکدیگر خیلی متفاوت بود. یکی کار خود را با ارزش میدانست و دیگری بی ارزش. یکی در رویای خود میدید در حال ساخت مدرسهای است تا به رشد فرزندان کشورش کمک شود و دیگری فقط آجرها را میدید. پاسخ یکی حاصل نگاه کوته بین و پاسخ دیگری از نگاهی بزرگتر نشات گرفته بود.
در حین پاسخ دادن به چنین سوالی باید درنظر داشته باشیم که نوع نگاه ما بر همهی ابعاد زندگی مان تاثیرگذار خواهد بود. کیفیت کار کارگری که خود را متولی ساخت مدرسه میبیند با کیفیت کار کسی که خود را تنها کارگر آجر پرت کن میبیند، متفاوت خواهد بود.
به چه شغلی مشغول هستید؟
پاسخ شما به این سوال میتواند عمق داشته باشد و این عمق بر کیفیت زندگی شما تاثیرگذار خواهد بود. سعی کنیم با نگاه عمیقتری به شغل خودمان نگاه کنیم. وقتی از یک معلم دبستان میپرسند شغل تو چیست و در پاسخ میگوید از صبح تا شب با بچهها سر و کله میزنم، این نگاه با نگاه معلمی که میگوید دانشمندان فردا را پرورش میدهم، بسیار متفاوت خواهد بود.
کیفیت کار معلم اول با کیفیت کار معلم دوم متفاوت خواهد بود. در این دنیا هر چه بکاریم، همان را درو میکنیم. اگر معلمی دانههای رشد و آگاهی در شاگردانش بکارد، همان دانهها را در زندگی خودش، در فرزندان خودش رشد یافتهتر میبیند.
از دو پزشک میپرسند، شغل شما چیست؟ پزشک اول میگوید از صبح تا شب آه و نالهی مریضها را میشنوم و دیگری میگوید به قدرت خداوند، بیماران را از درد و رنج نجات میدهم، شاید خداوند نیز زندگی مرا شفا و برکت دهد.
نگاه دو پزشک با یکدیگر بسیار متفاوت است. در یکی محبت و عشق به کار دیده میشود و در دیگری جز انجام وظیفه که احتمالا به دلایل اقتصادی بوده، عشقی دیده نمیشود. به کار و حرفهای که در آن مشغول هستید، با دقت نگاه کنید. ببینید واقعا مشغول چه کاری هستید؟ چه خدمتی را به خودتان و اطرافیان تان ارائه میدهید؟ به عمق کاری که میکنید دقت کنید.
این کار باعث میشود، احساس بهتری به کارتان داشته باشید و با انگیزه بهتر و قویتری کار کنید. از طرفی باعث میشود اگر واقعا کار و حرفهی خودتان را پویا و با محصول نمیبینید به فکر تغییر آن باشید.
دکتر احمد محمدی در ویدئوی شغل، به این موضوعات میپردازد. کاغذ و قلم بردارید و نکات مهمی که در ویدئو مطرح شده است یادداشت برداری کنید. در قسمت نظرات برای ما بنویسید چه شغلی دارد و به چه کاری مشغول هستید. به شغل خودتان معنای جدیدی بدهید و قدرش را بدانید.