سخنرانی جک ما -به ایده های خودتان ایمان داشته باشید

جک ما کیست؟

جک ما (Jack ma) مدیرعامل یکی از شرکت‌های معروف و موفق به نام علی بابا می‌باشد او در حوزه‌های فناوری اطلاعات پیشرفت و شهرت بسیاری داشته است و اسم او در رده چهارم مدیران باهوش در دنیای فناوری اطلاعات قرار دارد. 

جک ما در سال 1964 در کشور چین و در یک خانواده که به هنر موسیقی علاقه زیادی داشتند متولد شد. جک ما به فراگیری زبان انگلیسی علاقه زیادی داشت و به دلیل علاقه فراوانش به هتلی که در نزدیکی خانه خودشان بود می‌رفت و با انگلیسی زبان‌ها مذاکره می‌کرد و آن‌ها را با مکان‌های شهر خودشان آشنا می‌کرد.

جک ما حدود 3 مرتبه در امتحان ورودی دانشگاه رد شد. پس از آن او تصمیم گرفت در کلاس آموزشگاه زبان شرکت کند و در سال 1988 مدرک دیپلم را اخذ کرد. جک ما سخنرانی‌های بسیاری را با زبان انگلیسی انجام داده سپس او به یکی از معروف‌ترین سخنرانان چینی به زبان انگلیسی شد.

قسمتی از سخنرانی جک ما (به ایده‌های خود ایمان داشته باش)

من پدر پولداری نداشتم تحصیلات بالایی هم ندارم و 3 بار در امتحان ورودی دانشگاه مردود شدم. 10 بار در امتحان ورودی دانشگاه هاروارد مردود شدم و این به نظر من یک زندگی معمولی است آن موقع همه چیز در زندگی من سخت بود و همیشه نگران بودم.

اما همیشه باور داشتم که یک زندگی بهتر منتظر من است و برای داشتنش باید سخت تلاش کنم .هیچ کس باورش نمی‌شد که من یک روزی موفق شوم. زیرا همه می‌گفتند این پسر متفاوت و دیوانه است اما گفته‌های همه در گذشته باقی ماند اکنون پس از 16 سال من گروه علی بابا را دارم.

مردم می‌پرسند چطور توانستی این کار را انجام دهی اگر تو می‌توانی فرصت‌ها را ببینی چرا بقیه مردم نمی‌بینند، مردم دیروز مانند مردم امروزی می‌باشند. از من می‌پرسند چگونه یک فرصت یا ایده خوب پیدا کنیم. من شغلی ندارم، من ماشین ندارم، من خانه ندارم و … .

جوان‌های بسیاری را می‌بینم که که هر روز ایده‌های فوق العاده‌ای دارند. اما صبح روز بعدی زندگی کارمندی‌شان را ادامه می‌دهند. قدم اول را بردارید حرکت کنید برای همه مردم فردا یک روز جدید می‌باشد.

اگر چیزی باشد که همه باورش داشته باشند یا چیزی که همه دوست داشته باشند باید آن را فراموش کنید فرصت خوبی نخواهد بود. زیرا اگر همه موافق‌اند، چرا این فرصت باید برای تو باشد. اگر ایده‌ای داشتید که اکثر مردم با آن مخالف بودند اما شما باور داشتید که ایده خوبی می‌باشد آن فرصت خوبی است.

جک ما و کار روی ایده

گروهی از افراد هم عقیده را پیدا کنید و روی ایده خودتان کار کنید. مطمئن باشید افرادی که با شما کار می‌کنند حتما باید به رویاها باور داشته باشند. مهم نیست سرمایه گذارتان باور داشته باشد یا خیر و مهم نیست که دوستانتان باور داشته باشند یا خیر.

یا مهم نیست والدینتان باور داشته باشند یا خیر. مهم این است که خود شما باور داشته باشید و تیمتان باور داشته باشد پس سخت کار کنید تا به واقعیت تبدیل شود. بهانه نیاورید اجازه بدهید دیگران هر چقدر می‌خواهند بهانه بیاورند. زیرا آن‌ها همیشه بهانه میاورند و همیشه همان زندگی ثابتشان را دارند.

سعی کنید به نداشته‌هایتان فکر نکنید. به این فکر کنید که چطور کارها را متفاوت انجام دهید. از ذهن و تفکرات خودتان کمک بگیرید. مهم‌ترین مسئله‌ای ‌که می‌خواهم به شما بگویم این است که : پس از یک روز که سخت کار کردید از خودتان بپرسید آیا برای دیگران کار می‌کنم؟ یا برای خودم؟

من انتخاب کردم تا برای خودم کار کنم. کار کردن برای خودم یعنی کار کردن برای جامعه. اگر می‌خواهید واقعا برای خودتان کار کنید راجع به دیگران فکر کنید.

جک ما و شروع موفقیت

اگر می‌خواهید بدانید چگونه می‌توان بارها و بارها شکست خورد اما هرگز ناامید نشد و به موفقیت رسید به شما توصیه می‌کنم داستان زندگی بنیانگذار و مالک کمپانی توریستی علی بابا را بخوانید.

جک ما در سال 1964 در منظقه جنوب غربی چین در هانگزو چین به دنیا آمد، او با نام یون مایا در این شهر به دنیا آمد که یک برادر بزرگتر از خودش و یک خواهر کوچکتر از خودش دارد. از 12 سالگی به دلیل علاقه‌ای که به زبان انگلیسی داشت در هتل‌های شهر هانگزو به کار رهبری تورهای گردشگری پرداخت و کم کم به زبان انگلیسی مسلط شد.

او به دلیل علاقه فراوانش به این کار و البته زبان انگلیسی مدت 8 سال برای هتل‌های این شهر در غالب تور لیدر بدون دریافت دستمزد خاصی به کار ادامه داد و کم کم دوست مکتوب یک خانواده استرالیایی شد و سپس با یک دعوتنامه از سوی این خانواده راهی کشور استرالیا شد. فعالیت‌های مشابه جک ما منجر به ورود او به دنیای خارج از کشورش شد.

داستان جالب زندگی جک ما

داستان زندگی جاک ما داستان زندگی مردی است که به تنهایی موفق شد اقتصاد چین و صنعت اینترنت این کشور را تحت تاثیر قرار دهد.

جک ما در طول دوران تحصیل 2 بار در دوران ابتدایی و 3 بار در دوران متوسط تحصیلی در آزمون‌های تحصیلی نمره قبولی برای موفقیت را کسب نکرده و شکست خورد و در طول دوران تحصیل در آزمون‌های دانشگاه نیز 3 بار با شکست مواجه شد.

او که از 12 سالگی به زبان انگلیسی و مربیگری زبان انگلیسی علاقه داشت تمام تلاش خودش را کرد و در نهایت موفق به ورود به دانشگاه شده و در رشته زبان انگلیسی شروع به تحصیل کرد اما بد شانسی‌های مکرر در طول دوران تحصیل و البته دنیای کار او را رها نکرد.

بدشانسی دنیای کار

جک ما در طول دوران تحصیل در دانشگاه متقاضی اشتغال شد او برای پیدا کردن کار مناسب به عنوان کارجو به 30 محل کار و شرکت‌های مختلف مراجعه کرد که از هر 30 محلی که مراجعه کرده بود پاسخ منفی شنید. او حتی برای پلیس شدن نیز اقدام کرد.

او سپس برای تصدی شغلی که عنوان شده بود برای مصاحبه شغلی به 5 نفر نیاز دارد نیز مراجعه کرد، اما از شانس جک ما آن‌ها صرفا به 4 نفر احتیاج داشتند و نفر 5 یعنی جک ما با پاسخ منفی از این مصاحبه نیز رد شد. مجموعه رستوران‌های کی اف سی از نخستین روزی که به چین آمد 25 نفر برای اشتغال به این مجموعه رستوران‌های زنجیره‌ای مراجعه کردند که یکی از این 25 نفر جک ما بود.

اما باز هم از شانس بد جک ما از کل 25 نفری که برای اشتغال به این مجموعه رستوران‌های زنجیره‌ای مراجعه کرده بودند 24 نفر انتخاب شدند که فرد آخری که با پاسخ منفی از این کار هم باز ماند جک ما داستان ما بود.

بخش جالب داستان جک ما آرزوی ورود به دانشگاه هاروارد توسط جک ما است. او که در آرزوی ورود به دانشگاه هاروارد بود 10 بار به این دانشگاه مراجعه کرده و در آزمون‌های ورودی این دانشگاه شرکت می‌کند او هر 10 بار با پاسخ منفی مواجه می‌شود.

او حتی زمانیکه کمپانی علی بابا را نیز راه اندازی می‌کند برای دریافت وام و کمک برای سرمایه گذاری اولیه با پاسخ منفی بانک‌ها مواجه می‌شود و هیچ سرمایه گذاری حاضر نمی‌شود به او کمک کند و به رغم تمام این سختی‌ها برخورد جک ما با این حجم از مشکلات طبیعی بوده و او به راهش ادامه می‌دهد.

کلام آخر

شاید سخت کوشی جک ما درس خوبی از داستان زندگی او باشد. کسی که نام واقعی او مایا است و جک ما از سوی یک توریست بر روی او نهاده می‌شود.

در مصاحبه‌ای که در یک کنفرانس بین المللی داشت اینگونه عنوان می‌کند که: “صنعت توریسم زندگی مرا دگرگون کرد”. او سپس ادامه می‌دهد: “توریست‌ها زندگی مرا تغییر دادند چرا که طی 9 سال هر آنچه که آن‌ها به من یاد دادند متفاوت‌تر از آن چیزی بود که از مدرسه یا خانواده فراگرفته بودم”.