ویژگی رهبران
وارن بنیس ۱۹ کتاب را به صورت نویسنده مسئول و یا نویسندهی همکار به رشته تحریر درآورده است. او به عنوان مشاور برای دولتها و شرکتهای چند ملیتی در سراسر دنیا کار کرده است. او یک پروفسور برجسته در ادارهی امور تجاری و درک رهبری در دانشگاه ساثرن کالیفرنیا است.
شما در این مقاله میآموزید:
۱. ویژگیها و رازهای مهمی که فقط رهبران موفق و بزرگ تاریخ میدانند.
۲. چگونه از این ویژگیها برای اینکه رهبر بهتری شویم، استفاده کنیم.
نکات مثبت و منفی
وارن بنیس در اوایل دههی ۱۹۸۰ این مدل کلاسیک را بر اساس ویژگیهای رشد فردی، بیان خود، یادگیری و یکپارچگی برای رهبری مدرن نوشت، که طی مصاحبه با رهبران متعدد اطلاعات مربوط به آن را به دست آورده بود.
از همه مهمتر اینکه او متوجه شد، رهبران به دنبال رهبری نیستند؛ بلکه، میخواهند خودشان را به طور کامل نشان دهند. آنها ریسک و اشتباه را پذیرفته و از مشکلات درس گرفته و کلید حل مشکلات را در دست میگیرند.
آنها به تمام تجربههای خود فکر میکنند. رهبران با این مهارتها به دیگران انگیزه میدهند که از آنها پیروی کنند. آنها سازمانها را تبدیل به جوامعی میکنند که در آن هر فرد بیشترین توانایی را دارد. بهترین بودن به معنای واقعی را تمرین میکنند.
بنیس در این باره به دیدگاه اشتباهی که مدیران آمریکایی را مقصر میداند، اشاره میکند. او درباره رهبران موفق تحقیق میکند و در بیان نتایج آن در تفکر کوتاه مدت به مشکل میخورد.
در نتیجه، این تحلیل بدبینانه از تجارت آمریکایی امروزه منسوخ به نظر میرسد. در طی قرن ۲۱ ام، درستی برخی از مثالهای او، یعنی رابرت مکسول جدید و جان اسکالی از کامپیوتر اپل، قابل تردید است. با این وجود، فلسفهی اساسی و انگیزه بخش بنیس از رهبری، ارزشمند میباشد. اگر میخواهید رهبری کنید، این مقاله را مطالعه کنید و در آن مهارت یابید.
رهبری بر ۳ درس کلیدی استوار است
۱. حفظ شرایط فعلی فایدهای ندارد. از تغییرات مثبت و موثر استقبال میکنند.
۲. کلید رقابت، توانایی رهبر در ایجاد جامعهای است که میتواند سرمایهی ذهنی تولید کند.
۳. پیروان به هدایت، اعتماد و امید از سوی رهبرانشان نیاز دارند. اعتماد برای رهبران حال و آینده ضروری است.
موفقیت در گرو ایدهها، روابط و ماجراجویی است.رهبران چگونه از ایدههای جدید راهکارهای خلاقانه میسازند؟ ایدهها مبنای تغییر و سرمایه ذهنی هستند. روابط باعث میشود مردم در محیطی هماهنگ و قدرت دهنده کار کنند. ماجراجویی مردم را برای عمل، کنجکاوی و شجاعت قوی میکند. رهبران میتوانند این ایدهها را بیان کنند.
آنها خودشان را میشناسند و یاد میگیرند از نقاط قوتشان برای جبران نقاط ضعف خود استفاده کنند. آنها میدانند که چه میخواهند، چرا میخواهند، و چطور باید اهداف را بیان کنند تا از حمایتهای لازم برخوردار شوند و چطور میتوانند روابط سازندهای داشته باشند. میدانند که چگونه به هدف اصلی خود، یعنی آیندهای که به آن تسلط دارند برسند.
فرآیند رهبر شدن به فرآیند تبدیل شدن به انسانی کامل شبیه است. برای رهبران، داشتن یک زندگی کامل، یک حرفه است.
رهبران در مورد دو نکته مهم اتفاق نظر دارند:
اولا، آنها معتقدند که رهبران، رهبر میشوند و رهبر به دنیا نیامدهاند و بیشتر از دنیای اطرافشان، خودشان باعث وقوع این امر میشوند.
ثانیا، آنها بر این باورند که رهبران قصد ندارند خودشان را ثابت کنند؛ هدف آنها نشان دادن خود است. رهبران همیشه رشد و پیشرفت میکنند؛ در نتیجه، یادگیری در دوران بزرگسالی هم در رهبری مطرح است. قبول مسئولیت یادگیری خود، امر مهمی است.
با اینکه هر کسی میتواند رهبر شود، خیلی از مردم هیچوقت رهبر نمیشوند. این مساله صرفا به استعداد مربوط نیست. در واقع، خیلی از افراد با استعداد، زندگی سختی دارند زیرا فرهنگ ما اغلب به موفقیتهای ساده، در مقایسه با دستاوردهای واقعی، اهمیت بیشتری میدهد.
رهبر شدن، نتیجه اراده است. ما به رهبران شدیدا نیاز داریم و بدون آنها نمیتوانیم کاری کنیم. اولا، آنها مسئول کارایی سازمانها هستند؛ ثانیا، مردم به تکیهگاه نیاز دارند؛ ثالثا، مردم نگران صداقت موسسههایشان هستند.
آینده، اشتیاق، پیوستگی، اعتماد
رهبران تجاری هیچوقت بیش از این مورد توجه و موثر نبودهاند. زندگی پدیدهای بیمنطق و متناقض است، در حالی که یک تفکر تجاری، خطی و منطقی است.
رهبران تجاری تفکر کوتاه مدت دارند. قدرت تفکر، مسیر ساز زندگی و پیشامدها است. شرایط کسب و کار یک تله و پایان است، نه یک شروع. نگذارید دیگران شما را هدایت کنند و سعی کنید خودتان، خودتان را هدایت کنید.
اولا، رهبران باید یک نگرش و دیدگاه هدایت کننده داشته باشند. دوما، آنها باید برای کار و زندگی خود اشتیاق داشته باشند. سوما، آنها باید کامل باشند، یعنی از دانش و آگاهی درباره خود، صداقت و بلوغ برخوردار باشند.
رهبران باید با خودشان، خصوصا درباره خودشان صادق باشند. آنها نباید صرفا کارها را درست انجام دهند؛ بلکه باید کار درست را انجام دهند. رهبران باید نوآوری داشته باشند و ریسک را بپذیرند. ترس از تغییر و ریسک توهمی بیش نیست.
چهارمین کلید رهبری، یعنی اعتماد را ایجاد میکند. اعتماد آموختنی نیست، بلکه باید آن را به دست آورد. کنجکاوی و جسارت دو عنصر اساسی دیگر هستند. رهبر دربارهی همه چیز فکر میکند و تا جایی که میتواند درباره آنها یاد میگیرد. او از شکست نمیترسد و اشتباه را میپیذیرد و از آن یاد میگیرد. این خصوصیات، ذاتی نیستند؛ بلکه شما باید آنها را در خودتان ایجاد کنید.
رهبران، مدیر نیستند. مدیران، مدیریت، نگهداری و پیروی میکنند. رهبران، نوآوری دارند، ایجاد میکنند و دیدگاه بلند مدت دارند. مدیران بر سیستم تمرکز میکنند؛ اما رهبران بر مردم. رهبران شرایط و موقعیت فعلی که مدیران از آن دفاع میکنند را به چالش میکشند. مدیران سربازان خوبی هستند؛ رهبران، نیروی خودشان هستند.
ویژگی خودسازی برای رهبران که باید یاد بگیرند چگونه تفکرات خود را با صحبت کردن یا نوشتن ساماندهی کنند، حیاتی است. رهبران، نویسندگان خود میشوند، تمایلات خودشان را کشف و بر اساس آنها عمل میکنند. رهبران زندگی خودشان را میسازند.
خودشناسی
خودسازی به خودشناسی نیاز دارد که خود واقعی شما را از آنچه که دنیا فکر میکند هستید و آنچه میخواهد باشید، جدا میکند. خودت را بشناس و رویاهایت را محقق کن. خودشناسی و خودسازی در همه مراحل زندگی وجود دارند. این فرایند پاداشهای زیادی دارد و میتواند شما را از چرخههای قدیمی نجات دهد؛ اگر به انجام همان کاری که همیشه انجام دادهاید، ادامه دهید، به همان نتایج میرسید.
خودشناسی به شما یاد میدهد که شما بهترین معلم خود هستید، شما باید مسئولیت پذیر باشید و دیگران را مقصر ندانید، مسئولیت صددرصد مشکلاتتان را بر عهده بگیرید و از همین امروز شروع کنید! شما میتوانید هر چیزی که میخواهید را یاد بگیرید و درک واقعی از تجارب شما حاصل میشود.
بیشتر ابعاد شخصیتی اکثر ما توسط دیگران شکل میگیرد. رهبران از دیگران یاد میگیرند اما شخصیت آنها توسط دیگران ساخته نمیشود. بنابراین، یادگیری واقعی باید بعد از فرایند فراموش کردن یادگیریهای گذشته رخ دهد، زیرا شما چیزهای زیادی را از اطرافیان خود یاد گرفتید تا تبدیل به چیزی شوید که آنها میخواهند. شما خودتان میزان عزت نفس و اعتماد به نفس خودتان را مشخص میکنید.
استاد احمد محمدی
میزان اعتماد دیگران به تو، به میزان اعتماد به نفست بستگی دارد.
میتوانید با داشتن اعتماد به نفس آیندهتان را درخشان کنید. شما نمیتوانید گذشته را تغییر دهید اما میتوانید با فکر کردن به آن، خودتان را تغییر دهید. رهبران، نتیجه محیط و وراثت خود هستند اما در عین حال از آن استفاده میکنند و شخص منحصر به فردی میشوند. برای رهبر شدن، طراح خود شوید. با فهم زندگی خود، زندگیتان را مطابق با خواست خود بسازید.
برخی از تجارب، خصوصا برای یادگیری مفید هستند، تجاربی مانند سفر، گروههای خاص، آموزش وسیع و مستمر، ارتباط با مربیان و گروههای حمایتی و یک زندگی پربار. برای اینکه از آسیبها در امان بمانید، این ۳ ویژگی را تمرین کنید: عقب نشینی، تجدید، و بازگشت. به مسافرت بروید و زمانی را صرف فکر کردن کنید.
یادگیری مستمر
برای اینکه خودتان را تغییر دهید، به یادگیری همراه با نوآوری نیاز دارید که شامل فعال بودن، پیشرو بودن و شکل دادن رویدادها به جای تاثیرپذیری از آنهاست. یادگیری همراه با نوآوری، شامل توانایی در شناخت شرایط فعلی و تصور شرایط آینده است. این مورد، کلید تحقق دیدگاهها و مهمترین ابزار برای بدست آوردن استقلال شماست.
سفر هم آموزنده است. یک سفر با گامهای موثر برای پیشرفت در زندگیتان. هرچه بیشتر سفر کنید، بیشتر میتوانید فکر خودتان را گسترش دهید. اما شما باید دیدگاه خودتان را هم حفظ کنید. همیشه تفاوت را در نظر داشته باشید.
رهبران همیشه مسافر بودهاند. آنها زندگیهای خصوصی پربار با سرگرمیها و مهارتهای با ارزشی دارند که به آنها کمک میکند خودشان را نشان دهند. رهبران، هم چنین روابط معناداری با مربیان، دوستان و گروههای مشابه دارند.
رهبران از مشکلات و سختیها یاد میگیرند. از نظر آنها، اشتباهات بد نیستند. فواید موثر و طلایی اعتراف به اشتباهات و اشتباه کردن بسیار زیاد است. آنها معتقدند که اشتباهات باعث رشد و پیشرفت میشوند و حتی از تجربههای ناراحت کننده هم درسهای مفیدی یاد میگیرند.
در مجموع، رهبران به کودکی خود بر میگردند تا حال را درک کنند و به دنبال تجربههایی هستند که طرز فکر آنها را باز کند، آنها ریسک میکنند و اشتباهات را میپذیرند تا رهبری موفق شوند.
آنها آینده را به صورت فرصتی میبینند تا در آن، آنچه که هنوز انجام نشده است را انجام دهند. به نظر میرسد فرهنگ شرکت خطی و منطقی باشد؛ اما رهبران از مهارتهای عقلانی خودشان هم به اندازه قوهمنطق و تحلیل استفاده میکنند. این تفکر باعث اعتماد به حدس و گمان خود میشود.
اکثر ما بیشتر توسط تجربههای منفی شکل میگیریم، نه تجربههای مثبت؛ چون ما فکر نمیکنیم و موفقیتهای خود را نادیده میگیریم. تجربههای منفی تنها زمانی سودمندند که با ذهنی آرام به آنها فکر کنید، کاری که انجام میدهید را به لحاظ ذهنی اصلاح کنید و سپس، بر اساس آن اصلاحات و تغییرات عمل کنید.
در صورتی که یاد بگیرید از تجربه به صورت خلاقانه استفاده کنید، میتواند مبنای ادامه زندگی شما باشد. برای اینکه هر کاری را به خوبی انجام دهید، باید دقیقا بدانید که چه کار میکنید. این آگاهی از طریق انجام هوشیارانه فرآیند حاصل میشود. ضروری است که دیدگاهتان را گسترش دهید.
معیارهای اساسی
شما میتوانید با استفاده از چند معیار اصلی به بهترین حالت خود را نشان دهید. اولا، آیا میدانید چه میخواهید، توانایی ها و قابلیتهای خود را میشناسید، و تفاوت این دو را تشخیص میدهید؟
آیا میدانید چه چیزی شما را در مقابل آنچه که شما را راضی میکند، و قرار میدهد چیست و تفاوت این دو را میدانید؟ اگر این دو ملاک را دارید و میدانید که هدف اصلی شما نشان دادن خود است، ابزارهای رسیدن به اهداف خود را پیدا میکنید و به هدف و راه خود شک و تردید نداشته باشید و ادامه بدهید.
دوما، ارزشها و اولویتهای خود و ارزشها و اولویتهای سازمانتان را بشناسید و تفاوت این دو را درک کنید. با سازمانتان هماهنگ شوید. وقتی که این موارد و تفاوتها را بررسی کردید، آیا توانایی و تمایل دارید که به این تفاوتها غلبه کنید؟
نگذارید ترس شما را متوقف کند. شجاعت داشتن در زندگی تمام ترسهایتان را محو میکند. گام اول رهبری وجود داشتن است، و بعد، انجام دادن.
انگیزه و محرک تفاوت اساسی دارند. محرک به تمایل به اثبات خود مربوط است. محرک تنها زمانی سالم است که با تمایل ترکیب شود که این خود از دیدگاه نشات میگیرد. همچنین، رهبری به تسلط و شایستگی مطلق نیاز دارد.
این امر به وقف کامل و تمرین متمرکز نیاز دارد و بسیار هم با ارزش است. تفکر استراتژیک داشته باشید. تصمیم بگیرید که میخواهید در آینده کجا باشید و مسیرها را برای رسیدن به آن مقصد مشخص کنید. سپس تلاش خود را برای رسیدن به اهداف شروع کنید.
رهبران از مشکلات و شگفتیها یاد میگیرند. آنها در هر موقعیتی، فرصت و ارزش را پیدا میکنند. رهبران یاد میگیرند بر احتمال شکست مانور ندهند، بلکه بر کار موجود تمرکز کنند. رهبران اغلب به صورت منطقی فکر میکنند و به دنبال ترکیب ایدههای متضاد هستند.
این امر رهبری را به وجود میآورد. رهبران یاد میگیرند دیگران را به سمت خود جذب کنند. مهارتهای دیگران اغلب در بحثهای رهبری نادیده گرفته میشود، در حالی که بسیار مهم هستند. برای اینکه بر مردم تاثیر بگذارید و آنها را متقاعد کنید تا از شما پیروی کنند، اول باید اعتماد آنها را جلب کنید.
۴ عامل کلیدی زیر به شما کمک میکند تا اعتماد ایجاد کنید و آن را حفظ کنید:
۱. تداوم: رهبران گروه را شگفت زده نمیکنند و تا انتها میمانند.
۲. توافق: رهبران طبق نظریاتشان زندگی میکنند.
۳. اعتبار: رهبران همیشه در مواقع لزوم حاضر هستند.
۴. صداقت: رهبران به وعدهها و تعهداتشان وفا میکنند.
کارشناس مدیریت، پیتر دراکر میگوید هدف اصلی رهبری، ایجاد یک جامعه انسانی است که با تلاش برای یک هدف مشترک، به هم مربوط میشوند. رهبران باید با مردم در ارتباط باشند، در نتیجه رهبری باید ارزشها، تعهد و اعتقادات راسخ را شامل شود. مهمتر از هر هدف دیگری، رهبران باید فرایند ایدهآلی را ایجاد کنند که آینده را بسازد. به عبارتی آینده را در دست بگیرند.
دارایی مهم سازمان شما، افراد آن هستند؛ در نتیجه شما باید به خاطر داشته باشید که افراد، دارایی و سرمایه بوده و دست و پاگیر نیستند. ساختارهای قدیمی سازمانی، دیگر دارند منسوخ میشوند.
سلسله مراتب کمتر و واحدهای غیرمرکزی و مستقل به وجود خواهند آمد. رهبران به تشویق نوآوری، ایجاد انعطاف پذیری، رفع ضعفها در سازمان و ایجاد همبستگیهای جدید نیاز دارند. یک سازمان باید به صورت طبیعی همانند یک جامعه عمل کند. هدف آن باید فقط تعریف ساختارش باشد.
سازمانها مانند افراد باید از تجربه و اشتباهات درس بگیرند و فرصتهای رشد را در اختیار افراد خود قرار دهند.
رهبران آینده، تحصیلات بالا، کنجکاوی و اشتیاق نامحدود، و اعتقاد به افراد و کار گروهی خواهند داشت. آنها به ریسک کردن تمایل خواهند داشت. عقیده آنها این است که اگر در زندگی شکست نخوردهای یعنی هیچ تلاشی نکردهای. آنها به جای سود کوتاه مدت، خودشان را وقف رشد بلند مدت خواهند کرد.
آنها به تعالی متعهد خواهند شد. آنها آمادگی، آیندهنگری و فضیلت خواهند داشت. آنها محصولات، صنایع جدید و شاید یک دنیای جدید ایجاد کنند.
نکات طلایی
– رهبران رویا را با بیان دقیق اهداف، جمعآوری دقیق نیرو، پاداش دادن و آموزش و سازماندهی مجدد، مدیریت میکنند.
– رهبران خطاها را میپذیرند و به آینده توجه میکنند.
– رهبران از بازخوردها استقبال میکنند. آنها باید کسانی را در زندگی خود داشته باشند که نظر مثبتی به سازمان و جامعه داشته باشند.
– رهبران فاکتور نوبل را دارند: خوش بینی، ایمان و امید.
– رهبران از اثر پیگمالیون استفاده میکنند: این انتظارات هست که مشخص میکند افراد زیردست چطور عمل کنند.
– رهبران از اطرافیان خود بهترینها را انتظار دارند و میدانند که مردم تغییر و رشد میکنند.
– رهبران میدانند که فرهنگ چطور خواهد بود و سازمان باید به چه شکلی باشد.
– رهبران تناسب بین سهامداران را درک میکنند و میان ادعاهای سهامداران توازن برقرار میکنند.
– رهبران شراکت و همبستگی استراتژیک به وجود میآورند.
موفقیت یا شکست یک کسب و کار کاملا بستگی به بینش و عملکرد رهبر و مدیر آن دارد. باید این رهبری و مدیریت به صورت علمی و متناسب با شرایط کسب و کار انجام گیرد و نمیتوان یک نسخه را برای هر شرکت و کسب و کاری پیچید. نکات طلایی که در مقاله فوق آورده شدهاند به همراه بسته آموزشی «مدیر و رهبر موفق شویم» بسیار در راهنمایی رهبران و مدیران موثر خواهد بود و درصد موفقیت کسب و کار آنان را افزایش میدهد.
2 پاسخ
ممنون مفید بود.
سلام ریحانه عزیز
ممنون از اینکه نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.