همه چیز در مورد چشم و بینایی
تمام انسانهای دارای چشمان سالم، از صبح که آنها را باز مینمایند تا زمانی که دوباره چشم ها را میبندند و به خواب میروند، به طور دائم و بدون مکث از قدرت بینایی چشم های خود استفاده میکنند. اما بیشتر آنان، از شگفتیها و تواناییهای فوق العاده چشم آگاهی ندارند، زیرا به واسطه عادت همیشگی خدمت رسانی این عضو بدن، تقریبا هرگز به آن فکر نمینمایند.
برخی از شگفتی های چشم انسان
چشم انسان عضوی بسیار پیچیده است و شامل ۴۰ سیستم جزئی تر از جمله شبکیه(Retina)، مردمک(Pupil)، عنبیه(Iris)، عدسی(Lens) و عصب نوری(Optic Nerve) و … می باشد.
– شبکیه(Retina)
شبکیه شامل تقریبا ۱۳۷ میلیون سلول ویژه می باشد که در مقابل نور پاسخ داده و پیغام هایی را به صورت الکتریکی به سمت مغز از طریق رشته های عصبی ارسال می کند. در بخش خاصی از مغز که ویژوال کورتکس (Visual Cortex) نام دارد، این پالس های الکتریکی به رنگ، عمق و … تفسیر می گردند و به ما امکان دیدن تصاویر را می دهند.
چشم، رشته های عصبی و ویژوال کورتکس اجزاء جداگانه می باشند که ۱.۵ میلیون پالس مختلف را در کسری از ثانیه تفسیر می نمایند. اگر هر یک از این اجزاء مختلف وظایف خود را به درستی انجام ندهند چشم قادر به انجام وظیفه خود نمی باشد.
پلک ها، بافت های منحصر به فردی هستند که پوشش مخاطی متحرکی را تشکیل می دهند که تمام سطح کره را می پوشاند. بنابراین پلک ها خط مقدم دفاع سطح چشم در مقابل خشکی و آسیب ها می باشند.
– عنبیه(Iris) و مردمک(Pupil)
عنبیه، قسمت رنگی می باشد. مردمک، سوراخی است در وسط عنبیه که مقدار نور ورودی را تنظیم می نماید. وقتی چشم در محیط پر نور قرار داشته باشد، مردمک تنگ می شود تا مقدار نور کمتری وارد چشم شود؛ و برعکس زمانی که چشم در محیط کم نور قرار داشته باشد، مردمک گشاد می شود تا نور بیشتری وارد آن شود.
اندازهٔ مردمک توسط ماهیچههای موجود در عنبیه با توجه به شدت نور تنگ و گشاد می گردد. این عمل در اثر تحریک اعصاب پاراسمپاتیک و سمپاتیک صورت می پذیرد.
– عدسی(Lens)
عدسی، عضوی است که دو طرف آن محدب می باشد، قابل انعطاف، بدون رگ و شفاف با قطر ۹ میلیمتر و ضخامت ۴ میلی متر است. بین مایع زلالیه و زجاجیه چشم قرار دارد. عدسی در پشت مردمک قرار دارد و عمل تطابق و متمرکز کردن نور بر روی شبکیه را انجام می دهد. عدسی به وسیله رشته هایی به ماهیچه مژکی متصل می شود.
مشیمیه، پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه می کند. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. همچنین حرکات کره چشم به وسیله ۶ عضله خارج کره چشمی که به اطراف کره چشم می چسبد کنترل می شود.
در ادامه برخی از شگفتیهای بینایی را میآوریم:
- هر چشم ۱۰۷ میلیون سلول دارد که تمامی آنها به نور حساس میباشند.
- از هر ۱۲ مرد یکی از آنها کوررنگی دارد.
- چشمان انسان حدود ۲٫۵ سانتی متر بوده و حدود ۸ گرم وزن دارد.
- فقط یک ششم از کره چشمان انسان بدون پوشش است و ما آن را میبینیم.
- هر فرد به طور میانگین در طول زندگی خود فقط ۲۴ میلیون تصویر متفاوت میبیند.
- در حالیکه اثر انگشت انسان ۴۰ مشخصه منحصر به فرد دارد، عنبیه چشمان هر فرد نیز ۲۵۶ مشخصه خاص خود را دارد. به همین خاطر است که در سالهای اخیر برای اهداف امنیتی از اسکنهای شبکیه چشم (رتینا) استفاده میکنند.
- سرعت پلک زدن انسان ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلی ثانیه است به طوری که در یک ثانیه میتوان ۵ بار پلک زد. پلک انسان، پرسرعتترین عضو بدن محسوب میشود.
- چشمان انسان به طور متوسط ۱۷ بار در هر دقیقه، ۱۴۲۸۰ بار در روز و ۵.۲ میلیون بار در سال پلک میزنند.
قدرت چشم انسان
- چشمان انسان قادر هستند ۳۶ هزار بیت اطلاعات را در هر ساعت پردازش کنند.
- چشمان قهوهای نیز در زیر رنگدانههای قهوهای خود، آبی هستند به همین خاطر است که میتوان با استفاده از لیزر، چشمان قهوهای را به صورت دائمی به رنگ آبی تبدیل کرد.
- چشمان انسان قادرند در هر ثانیه روی ۵۰ موضوع مختلف تمرکز کند.
- تصاویری که چشم به مغز مخابره میکند، برعکس و سر و ته هستند.
- در میان تمامی عضلهها و ماهیچههای بدن، آنهایی که کنترل فعالیتهای چشم را به عهده دارند، از همه فعالتر هستند.
- متوسط عمر مژههای انسان، ۵ ماه است.
- ۱۰ هزار سال پیش، چشمان همه انسانها قهوهای بوده تا اینکه یک جهش ژنتیکی در یک نفر باعث میشود تا چشم آبی نیز پدید آمده و نسل به نسل به ارث برسد. به این معنی که اگر چشمان شما آبی است، یعنی جد شما همان اولین چشم آبی دنیا است.
- چشمها دو هفته پس از شکل گیری جنین، شروع به رشد میکنند.
- افراد نابینا قادر به دیدن رویاهای خود هستند.
- چشم حدود ۶۵ درصد از قدرت مغز را به کار میگیرد.
عجایب چشمان انسان
سگها و انسانها تنها موجوداتی هستند که میتوانند علائم بصری را از چشم دیگری ببینند و سگها فقط در زمان تعامل با انسانها این توانایی را از خود نشان میدهند. حدود ۲ درصد از زنان دارای نوعی جهش ژنتیکی نادر هستند که یک مخروط شبکیه اضافهتر در چشمان خود دارند و به واسطه آن میتوانند تا ۱۰۰ میلیون رنگ را ببینند.
چشمان انسان وقتی در حال ردیابی یک سوژه در حال حرکت است، میتواند حرکات خود را آهستهتر کند. تعدادی رنگ در جهان وجود دارد که پردازش آنها برای چشمان انسان بسیار پیچیده هستند، به همین خاطر به آنها رنگهای ناممکن میگویند.
همه کودکان در زمان تولد دچار کور رنگی میباشند. چشمها ۵۵۰ میلیون سال پیش رشد خود را شروع کردهاند. سادهترین آنان، در حیوانات تک سلولی وجود داشته و فقط نورپذیر هستند. در حالی که دیگر اعضای بدن برای آغاز فعالیتهای خود به زمان کوتاهی برای گرم شدن نیاز دارند، چشمان به صورت دائمی و بدون مکث، فعالیت داشته و آماده خدمت هستند.
چشم خیلی زود التیام مییابد. در صورتی که مراقبت دقیقی از آن داشته باشید، حدود ۴۸ ساعت طول میکشد تا خراش روی قرنیه را ترمیم کند. عدسی چشمها بسیار سریعتر از هر دوربینی است. انسان با مغز خود میبیند، نه با چشمانش.
در بسیاری موارد، دید ضعیف یا تاربینی به چشم ها مربوط نمیشود. وجود اشکال در ساقه چشم در جایی در غشای بصری مغز موجب این مشکلات میشود.
همه چیز در مورد حواس
دستگاه حسی، بخشی از دستگاه عصبی است که مسئولیت آن ارزیابی اطلاعات حسی می باشد. اجزای دستگاه حسی عبارتند از: گیرندههای حسی، مسیرهای عصبی و بخشی از مغز که مربوط به قوه ادراک و احساس است. دستگاه حسی، حسهایی نظیر بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی را تمیز میدهد. به طور خلاصه احساس از طریق دستگاه حسی از دنیای فیزیکی به ناحیه ذهنی مغز منتقل می گردد.
دستگاه حسی بخشی از دستگاه عصبی پیرامونی است که اطلاعات مربوط به محرکهای محیطی را جمعآوری و برای پردازش به مغز و نخاع منتقل میکند. این وظیفه توسط گیرندههای حسی انجام میپذیرد. هر چند گیرندههای حسی در اکثر نقاط بدن یافت می گردند، اما بیشتر در اندامهای حسی (چشم، گوش، زبان، بینی و پوست) متمرکز گردیده اند. اندامهای حسی مسئول حواس پنجگانه ما هستند.
حواس پنجگانه، معمول و شناخته شده بدن انسان شامل موارد زیر است:
- حس بینایی: یعنی درک نور توسط موجود زنده؛ نور قسمتی از امواج الکترومغناطیس است.
- حس شنوایی: یعنی درک صدا؛ صدا همان جنبش هوا با فرکانسهای مختلف است.
- حس بویایی: یعنی درک وجود ذرات معلق در هوا؛ بعضی اجسام بوی شدیدتری دارند. یعنی ذرات بیشتری از خود متصاعد میکنند.
- حس چشایی: درک مولکولهای خاصی در مواد؛ در موجودات زنده به مولکولهای خاصی حساسیت وجود دارد مثلاً ترش بودن یک ماده یعنی وجود حالت اسیدی در آن؛ و شوری یعنی وجود نمک (کلرید سدیم) در مواد.
- حس لامسه: حسی مکانیکی – حرارتی؛ که شامل حس گرما و سرما و زبری و سختی و فشار می شود. خارش هم جزو همین لامسه می باشد.
تصورهای اشتباه رایج
یک تصویر غیر صحیح از زبان که قسمتهای حس کننده (۱) تلخی، (۲) ترشی، (۳) شوری و (۴) شیرینی را نشان میدهد. در حقیقت همهٔ مزهها توسط همهٔ قسمتهای زبان قابل احساس هستند. هرچند بسته به فرد، هر قسمت کمی از قسمتهای دیگر بیشتر یک مزه خاص را حس میکند. همچنین، پنج مزه اصلی وجود دارد که علاوه بر شوری و ترشی و شیرینی و تلخی شامل مزه گوشتی می گردد.
انسانها بیش از پنج حس دارند. باوجود اینکه تعاریف متفاوتاند، تعداد آنها از ۹ تا بیش از ۲۰ تا متفاوت است. علاوه بر شنوایی، بینایی، چشایی، بویایی و لامسه که حسهای تشخیص داده شده توسط ارسطو می باشند، انسانها میتوانند تعادل و شتاب، درد، موقعیت اعضا و دمای نسبی را هم درک نمایند.
حسهای دیگری که گاهی به حساب می آیند عبارتند از: حس زمان، خارش، گرسنگی، تشنگی، سیری، نیاز به ادرار کردن، نیاز به مدفوع کردن و نیز سطح کربن دیاکسید در خون.
حواس (درد)
تمامی اندامهای حسی موجود در بدن جزئی از دستگاه عصبی هستند. مواردی که به عنوان حواس خاص شناخته شدهاند: مانند دید، مزه، بو، شنوایی و تعادل، توسط اندامهای تخصص یافتهای مانند چشم، جوانههای چشایی و اپی تلیوم بویایی درک می گردند.
گیرندههای حسی برای حواس عمومی مانند لمس، دما و درد تقریباً در کل بدن یافت میشوند. تمامی گیرندههای حسی بدن به نورونهای آوران متصلاند که اطلاعات حسی آنها را به دستگاه عصبی مرکزی منتقل میکنند تا مورد پردازش قرار بگیرد.
درد چیست؟
درد یک احساس ناراحتی یا یک حس نامطلوب در بدن می باشد که اغلب بیان کننده ی یک رخداد یا مشکل عملکردی در یک یا چند عضو بدن است. در حقیقت درد یک علامت می باشد. درد ممکن است به صورت ناگهانی یا به صورت تدریجی ایجاد گردد.
هر فردی خود بهترین توصیف گر در مورد درد خود می باشد. توصیف یک درد از ضعیف تا شدید، گذرا یا پایدار متفاوت است. درد مکانیسمی برای محافظ بدن است. زیرا موقعى تولید مى شود که ضایعه اى بافتى ایجاد شده باشد، به این ترتیب باعث مى شود که شخص درصدد دفع عامل آن برآید، مثلاً نشستن مدت زیادى روى پاها یا تحت فشار چیزى قرار گرفتن به علت قطع جریان موقتى خون و تحریک عصب مربوط ، درد ایجاد مى گردد.
محل اصلى درد به علت پیچیدگى شاخه هاى عصبى و تعدد آنان به طور دقیق تعیین نمى گردد، مگر مکانی که از رشته هاى عصبى کمترى برخوردار است، مثل دست ها و نوک انگشتان، این گونه دردها ممکن است در محل اصلى خود حس نگردد و در مکان دیگرى احساس شوند، مثل دردهاى انتقالى معده به سینه و قفسه سینه یا انتقال دردهاى سیاتیکى در اثر آسیب مهره هاى کمرى به پاها و زیر ران ها (در صورتى که مهره کمترى آسیب ببیند درد در زیر رانها حس مى شود).
محرک گیرنده حس درد
متخصصان اعتقاد دارند که بافت های سلولی تشکیل دهنده ی بدن(قرنیه چشم، مغز استخوان، دریچه های قلبی، تاندون، پوست و …) هیستامین آزاد مى کند و این ماده باعث تحریک گیرنده هاى حس درد مى شود، این ماده حساس کننده، در هر ضایعه بافتى به وجود مى آید و اگر این ماده از خارج هم به بدن تزریق شود درد شدیدى را ایجاد مى کند.
برخی از داروها ماده دردآور را خنثی می نمایند، که با خوردن آن ها باعث تسکین درد مى شود. (علت تسکین دردها، خنثى شدن این ماده می باشد).
استاد احمد محمدی
همانطور که وزنههای سنگین باعث تقویت عضلات وزنهبردار میشوند، مشکلات و مصیبتها، باعث ورزیدگی ذهن ما می شوند.
محل دریافت حس درد
دردهاى بدن پس از اینکه وارد نخاع شدند از آنجا به طرف مغز می روند و به ناحیه خاکسترى قشر مغزى مى رسند، بعد از گذشتن از این مسیر درد احساس می گردد.
طاقت افراد نسبت به درد
طاقت افراد نسبت به درد بسیار متفاوت می باشد، به صورتی که بعضى کوهى را مو و عده اى مویى را به کوه نشان مى دهند. بنابراین واکنش هاى روانى که نسبت به درد ایجاد مى گردد، نمى تواند معیار مناسب و کاملی براى شدت درد باشد، این واکنش ها عبارتند از: اضطراب، گریه و ناله، افسردگى، تهوع و تحریک پذیرى هاى دیگرى که هیچکدام براى پزشک معیار کاملى براى وجود و عدم شدت درد نیست، این تظاهرها مربوط به زمینه روحى بیمار می باشد.
درد منتشره
بسیاری از دردها دورتر از محل واقعی خود حس مى گردند. برخی دردهاى سطحى نقطه اى از بدن در مکان دیگرى خود را نشان مى دهند و هنگامی که دردهاى داخلى به سطح بدن مى رسند یا درد، احشایى، داخل شکم بر احشاء دیگر داخل شکم سرایت مى کند. به طور کلى مى توان گفت که دردها گرچه ممکن است از یک عضو باشند ولی مى توانند بیشتر اعضاى دیگر را تحت تأثیر ناراحتی هاى خود قرار دهند.
براى تسکین این دردها اگر داروئى باشد که داراى خاصیت تسکینى روى بیشتر اعضا را داشته باشد حائز اهمیت زیادى است، که خوشبختانه این خاصیت در داروهاى گیاهى موجود است و یک داروى تجویز شده گیاهى علاوه بر این که زیانى براى بدن ندارد مى تواند بیشتر اعضاى بیمار را درمان کند و بهبودى بخشد.
همه چیز در مورد قدرت (حرکت و عضلات)
انسان در قسمتی از تجهیزات حیاتی مـانند دستگاه گوارش، پخش خـون، تـنفس و امثال آن با حیوانات؛ مشابه و شریک می باشد، اما امتیاز وی نسبت به حیوانات بسیار زیاد است.
این تفاوت اساسی از دو جنبه ناشی می شود:
1. از نظر اعـضا و اندام ظاهری:
به عنوان نمونه «انسان» با تمام مزیت هایی که دارد اگر راست قامت نبود و مثل حیوانات دیگر با چهار دست و پا راه می رفت قطعا از ایجاد این صنایع مهم و آثار شگرفی که پدیده آورده است عاجز می شد. یـا به طور فرض اگر ساختمان دست انسان به صورتی که در حال حاضر می بینیم نبود بلکه مانند دست حیوانات دیگر بود، در این صورت مسلما نمی توانست نتیجه افکار بلند خود را به عرصه ظهور بیاورد، و همچنین بسیاری از اعـضاء دیـگر…
2. از نظر قوای باطنی:
امتیاز انسان بیشتر در نتیجه قـوای بـاطنی او اسـت: این فکری که جهان آفرینش را تحت سلطه خود درآورده است، این حافظه ای که گنجینه سرشار تجربیات فراوان و معلومات ما است. این قـوه فـعال تـخیل که گاهی ما را به اوج آسمان و زمانی به اعماق دریـا مـی کشاند، زمانی به قله کوه ها صعود می دهد و گاهی از طبقات قشر زمین سر در می آورد، این قدرت بیان که به ما بخشیده شده است، ایـن عـواطف و احـساساتی که در دل ما می جوشد.
این استعدادهای پر دامنه و درخشانی که پایه پیشرفت های مـعنوی و مادی ما گردیده است، این غریزه هایی که پایه ی زندگی ما را تشکیل می دهد، اینها همه نعمت های بسیار مهمی هستند که بـه انسان بخشیده شـده است و نعمت هایی که هنوز علم آنان را کشف نکرده است. به این دلایل است که انسان منحصر به فرد است.
عامل اصلی حرکت و فعالیت
یـکی از امـتیازات حیوانات نسبت به گیاهان این است که گیاه در محل خود ثابت می ماند و مواد غـذائی خـود را بـه وسیله ریشه از زمین و به وسیله برگ از هوا دریافت می کند، بدون اینکه حرکتی داشته باشد. ولی مواد غـذائی حـیوانات مثل علف و گوشت و همچنین سایر احتیاجات زندگی همیشه در دسترس آنان نمی باشد؛ بنابراین باید در حرکت باشند و از مکانی به مکانی دیگر برود تا نیازهای خود را تأمین نماید.
عامل اصلی حرکت ها و فعالیت ها «عـضلات» بـدن است، که در زندگی ما نقش مهمی را ایفا و حرکت را آسان می نماید. بخش عـمده بـدن جانوران را عضلات تشکیل می دهد، «عضله» در کتاب های تشریح فارسی «ماهیچه» نامیده شده و هـمان گـوشت بدن است که ما مشاهده می کنیم.
این عمل در عضلات به واسطه انقباض و انبساط آنها انجام می شود؛ انقباض یعنی جـمع شـدن که در این صورت قسمت های مختلفه عضله در همدیگر فشرده می شود و انبساط عکس ایـن حـالت است، انقباض و انبساط عضله سبب جابجا شـدن اسـتخوان ها و اعـضاء دیگر که به آنها تکیه دارند می گردد و بـه این طریق حـرکت اعضای مختلف اتفاق می افتد.
قدرت (عضلات)
۴۵۰ عضله در بدن انسان داریم. کلیه حرکات و فعالیت های انسان به طور خلاصه شامل نـشستن، برخاستن، راه رفتن، خم و راسـت شـدن از مـهم ترین فـعالیت ها تـا ساده ترین اشارات و لبخند و نگاه کردن همگی در نـتیجه عضلات بدن انسان می باشد.
تعداد عضلات در بدن انسان بیش از 450 عدد است، و به هر یک از آن ها چند رگ غذارسانی می کند و رشتههائی از اعصاب عضلات را اداره مـی کند.
عضلات بدن به دو دسته تقسیم بندی می شوند:
- عضلات ارادی: دسته ای که انسان با اراده ی خود آنان را منقبض و در نتیجه عضو مربوطه حرکت می کند. مانند عضلات دست و پا و غیر آن.
- عضلات غیر ارادی: دسته ای که کنترل آن از اراده مـا خـارج می باشد. مانند عضلات قـلب و مـعده
این دو دسته از عضلات از لحاظ ساختمانی هم تا حدی با هم تفاوت دارند. در زیر تعدادی از عضلات به طور خلاصه توضیح داده می شود:
عضلات گرداننده کره چشم:
شش عضله در اطـراف کـره چـشم مسئول گرداندن آن بـه جهات متفاوت می باشد؛ زیرا منعکس شدن تصاویر اجسام بر روی نقطه معینی از کره چشم، نیازمند این است که جـسم مـرئی بـا محل انعکاس تصاویر اجسام مقابل هم باشند.
این رویارویی به دو طریق ممکن می شود که یا جسم مرئی را حرکت داده مقابل محل انعکاس تصاویر قـرار بدهند و یا محل انعکاس تصاویر را حرکت داده مقابل جسم مرئی قرار دهند و چون حرکت دادن جسم مرئی همیشه امکان ندارد (زیرا ما در یک دقیقه به ستاره و کوه و دریا و درخت و حیوان و انسان نـگاه مـی کنیم و تصویرهایی از این ها کره چشم برمی دارد و لذا باید کره چشم به حرکت در بیاید).
این حرکت باید به طوری منظم و دقیق باشد که تصاویر کاملاً روی محل انعکاس قرار بگیرند، به همین خاطر است که کره چـشم بـه شش عضله مجهز شده، تا آن را در زمان ضرورت در بالا، پایین، چپ، راست و جهت حرکت عقربه ساعت و یا خلاف آن حرکت بدهند.
عضلات پلک چشم:
دو پرده نسبتاً ضـخیم بـه نام پلک ها صفحه لطیف چشم را می پوشاند. پلک زیرین ثابت و پلک بالا متحرک می باشد.
حرکت منظم پلک بالا مانند آلتی که شیشه اتومبیل را از برف و باران پاک می کند صفحه چشم را از گرد و غـبار پاک و اشک را بر روی سـطح چـشم پخش می نماید تا همیشه مرطوب و باطراوت باقی بماند، برای دستیابی به این هدف سه عضله در پلک بالا قرار دارد که یکی در وسط برای بالا بردن و دو عضله در کنار برای پائین آوردن آن.
فیلسوف مـعروف ابـن سینا در کتاب «قانون» علت را به این صورت بیان می دارد: «پلک پائین نیازی به حرکت ندارد زیرا تنها حرکت کردن پلک بالا کافی است و عنایت پروردگار همواره بر این است که آلات را تا آنجا که ممکن می باشد و ضرری برای هدف نداشته باشد، کـمتر مـصرف نماید و بنابراین تنها پلک بالا حرکت می نماید.
گرچه ممکن بود پلک بالا ساکن و پلک پائین متحرک باشد ولی عنایت خداوند متعال ایجاب مـی کند که آنچه حکمت اقتضا می کند عملی نماید و راه حکیمانه ای در خلقت پیـش بـگیرد، و چـون عضلات تحت تدبیر اعصاب اداره می شوند و اعصاب از مغز سرچشمه گرفته است.
پلک بالا به سرچشمه اعصاب؛ نزدیک تر است و حکمت اقـتضا مـی کند که اعصاب همین راه نزدیک را طی نماید. به علاوه اتصال اعصاب به پلک پائین احتیاج بـه انحناء آن ها دارد و تـا حد امکان به وسیله راه نزدیک و مستقیم نتیجه حاصل شود به راه دور و غیر مستقیم نوبت نمی رسد.»
عضلات جـویدن غذا:
دندان ها به اشکال متفاوتی برای بریدن و خورد و نرم نمودن غـذا مهیا می شوند. به این صورت که یکی از آروارهها ساکن و دیگری متحرک باشد.
این سینا علت این امر را این گونه توصیف می کند: «از این نظر تنها آرواره پائین متحرک است که از طرفی چون سبکتر است و حرکت دادن آن آسانتر است و از طرف دیگر چـون آرواره بالا به اعضاء لطیفی مانند مغز و دستگاه بینائی و سامعه و غیر آن اتصال دارد، و ممکن است اگر متحرک شود به این اعضاء لطیف و حساس آسیبی برسد و لذا عضله مخصوصی هنگام جویدن غذا آرواره پائین را بلند کرده بـه آرواره بـالا فشار می دهد و عضلات دیگری آن را پائین می آورد».
مسلماً این عضلات منحصر به وظایف فوق نمی گردد بلکه ممکن است پیشرفت روز افزون عـلم، فـواید بیشتر و مهم تری از آنان را کشف نماید.
تعداد دیگری از عضلات:
عضله تبسمی گوشه لبها را می کشد و موجب تبسم می گردد. عضلاتی که در موقع لزوم دهان را باز و بسته می نماید. در قسمت تنه عضلات مختلفی وجود دارد کـه بـرای خم کردن تنه به سمت پهلوها، جلو، عقب و حرکات شانه، عقب، جلو و پائین بردن بازوها و بالا و پائین آوردن دندهها و آسان نمودن اعمال تنفسی به کار می رود.
عضلات بازو هم برای تـا کـردن سـاعد روی بازو و باز نمودن آن به کار مـی رود .در قـسمت جـلو ساعد عضلات دیگری برای تا کردن دست و انگشت ها قرار داده شده است و در قسمت زیر ساعد عضلات دیگری برای باز کردن دسـت و انـگشتان بـه کار می رود؛ در پا نیز مشابه اینها به کار رفته است.
بـه طور کـلی حرکت های معمولی و فعالیت های ما در اثر نظم و انضباط صدها عضله می باشد، که در بدن ما قرار دارد و از کار افتادن یکی از آنها مـوجب فـلج شـدن عضو مربوطه می گردد. ولی قدرت عضلات بدن انسان در شرایط بحرانی و سخت خیلی فراتر از چیزی است که تصور می کنیم.
سخن آخر
حال با دانستن بعضی از شگفتیهای بدن توانمند و قدرتمند خود، میتوانید به طور کاملا تصویری و مفهومی و به زبانی ساده با عجایب و قدرتهای خارق العاده بدنتان آشنا شوید. توانایی بدن انسان چیزی فراتر از تصور ماست اما اینکه ما چقدر از این قدرتی که خداوند در اختیارمون قرار داده در جهت موفقیت و پیشرفت استفاده می کنیم جای سوال دارد؟!