مهمترین اصطلاحات بازاریابی و فروش در زبان انگلیسی که هر فروشنده ای باید بداند

نویسنده: تیم تحریریه آکادمی بازار
انتشار: ۶ آبان, ۱۴۰۳
آخرین بروزرسانی: ۷ آبان, ۱۴۰۳
اصطلاحات بازاریابی و فروش

در دنیای امروز، بازاریابی و فروش به عنوان دو رکن اساسی موفقیت کسب‌وکارها شناخته می‌شوند. هر کسب‌وکاری برای جذب مشتریان و حفظ آن‌ها نیازمند استفاده از ابزارها و استراتژی‌های مختلف است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های این حوزه، اصطلاحات و مفاهیم مرتبط با بازاریابی و فروش است. این اصطلاحات نه تنها به بهبود فرآیندهای تجاری کمک می‌کنند، بلکه به عنوان یک زبان مشترک بین متخصصان این حوزه عمل می‌کنند.

در زبان انگلیسی، اصطلاحات بازاریابی و فروش نقش بسیار مهمی در توسعه‌ی استراتژی‌های کسب‌وکار ایفا می‌کنند و آشنایی با این واژگان می‌تواند به مدیران، بازاریابان، و فروشندگان کمک کند تا به بهترین شکل ممکن با مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده و اهداف تجاری خود را محقق سازند. این مقاله به معرفی و بررسی مهم‌ترین اصطلاحات بازاریابی و فروش در زبان انگلیسی می‌پردازد و به شما کمک می‌کند تا درک بهتری از این مفاهیم کلیدی داشته باشید.

کتاب نقشه فروش
کتاب نقشه فروش

فهرست مطالب

اصطلاحات بازاریابی

در زیر فهرستی از مهم‌ترین اصطلاحات بازاریابی آورده شده است که به شما کمک می‌کند با مفاهیم کلیدی این حوزه بیشتر آشنا شوید:

1. Market Research – تحقیقات بازار

فرآیند جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها در مورد بازار، مشتریان، و رقبا به منظور درک بهتر نیازها و تمایلات مصرف‌کنندگان.

2. Brand – برند

یک نام، اصطلاح، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری که محصولات یا خدمات یک فروشنده را از دیگران متمایز می‌کند.

3. Positioning – جایگاه‌یابی

فرآیند تعیین چگونگی درک و احساس مصرف‌کنندگان نسبت به یک برند یا محصول در مقایسه با رقبا.

4. Segmentation – بخش‌بندی بازار

تقسیم بازار به گروه‌های کوچکتر بر اساس معیارهایی مانند نیازها، ویژگی‌ها یا رفتارها.

5. Targeting – هدف‌گذاری

انتخاب یک یا چند بخش بازار به عنوان مخاطبان هدف برای استراتژی‌های بازاریابی.

6. Positioning Statement – بیانیه جایگاه‌یابی

یک توضیح کوتاه و دقیق از این که چرا یک محصول یا خدمت برای یک گروه خاص از مشتریان ارزشمند است و چه چیزی آن را از رقبا متمایز می‌کند.

7. Value Proposition – پیشنهاد ارزش

دلیلی که چرا یک مشتری باید محصول یا خدمت شما را به دیگران ترجیح دهد، که شامل منافع و مزایای محصول است.

8. Brand Equity – ارزش ویژه برند

ارزشی که یک برند به دلیل شناخت، اعتبار، و تمایل مصرف‌کنندگان به خرید از آن برند دارد.

9. Marketing Mix – آمیخته بازاریابی

مجموعه‌ای از عوامل (معمولاً به عنوان 4P شناخته می‌شوند: محصول، قیمت، مکان، و تبلیغات) که در یک استراتژی بازاریابی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

10. Product Life Cycle (PLC) – دوره عمر محصول

مراحل مختلفی که یک محصول از معرفی تا کاهش در فروش طی می‌کند؛ شامل مراحل معرفی، رشد، بلوغ و افول.

دوره عمر محصول

11. Customer Journey – سفر مشتری

مراحل مختلفی که مشتری در فرآیند تعامل با یک برند طی می‌کند، از آگاهی تا خرید و حتی پس از خرید.

12. Influencer Marketing – بازاریابی تأثیرگذار

استفاده از افراد معروف یا تأثیرگذار برای تبلیغ محصولات یا خدمات و تأثیرگذاری بر تصمیمات خرید مخاطبان.

13. Brand Loyalty – وفاداری به برند

تمایل مشتریان به خرید مکرر از یک برند به دلیل تجربه مثبت و اعتماد به آن برند.

14. Customer Acquisition Cost (CAC) – هزینه جذب مشتری

میانگین هزینه‌ای که یک کسب‌وکار برای جذب یک مشتری جدید صرف می‌کند.

15. Churn Rate – نرخ ریزش

درصد مشتریانی که در یک دوره زمانی مشخص استفاده از محصولات یا خدمات کسب‌وکار را متوقف کرده‌اند.

16. KPI (Key Performance Indicator) – شاخص کلیدی عملکرد

معیارهای قابل اندازه‌گیری که برای ارزیابی میزان موفقیت یک کسب‌وکار در رسیدن به اهدافش استفاده می‌شوند.

17. Landing Page – صفحه فرود

صفحه‌ای در وب‌سایت که برای جذب بازدیدکنندگان و تشویق آن‌ها به انجام یک اقدام خاص طراحی شده است.

18. Lead Nurturing – پرورش سرنخ

فرآیند ایجاد و تقویت روابط با مشتریان بالقوه با استفاده از محتوا و تعاملات به منظور تبدیل آن‌ها به مشتریان واقعی.

19. Viral Marketing – بازاریابی ویروسی

استراتژی‌ای که به منظور ترویج سریع یک محصول یا خدمت با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و دهان به دهان استفاده می‌شود.

20. Pay-Per-Click (PPC) – پرداخت به ازای کلیک

مدلی از تبلیغات آنلاین که در آن تبلیغ‌دهندگان تنها زمانی هزینه پرداخت می‌کنند که کاربران بر روی تبلیغ آن‌ها کلیک کنند.

21. A/B Testing – آزمایش A/B

روشی برای مقایسه دو نسخه از یک صفحه وب یا تبلیغ به منظور تعیین اینکه کدام نسخه عملکرد بهتری دارد.

22. Demographics – جمعیت‌شناسی

ویژگی‌های آماری جمعیت هدف، مانند سن، جنسیت، تحصیلات، و درآمد.

23. Persona – پرسونا

یک شخصیت فرضی که نمایانگر گروهی از مشتریان هدف است و برای طراحی استراتژی‌های بازاریابی استفاده می‌شود.

24. Engagement Rate – نرخ تعامل

معیاری که میزان تعامل مخاطبان با محتوای بازاریابی را اندازه‌گیری می‌کند.

25. Marketing Automation – خودکارسازی بازاریابی

استفاده از نرم‌افزارها و فناوری‌ها برای انجام فعالیت‌های بازاریابی به‌صورت خودکار، مانند ارسال ایمیل‌های تبلیغاتی.

این اصطلاحات به بازاریابان کمک می‌کند تا استراتژی‌های خود را دقیق‌تر طراحی کنند و عملکرد بهتری در بازار داشته باشند.

اصطلاحات فروش

اصطلاحات فروش

در زیر فهرستی از مهم‌ترین اصطلاحات فروش آورده شده است که به شما کمک می‌کند با این اصطلاحات آشنا شوید:

1. Prospect – مشتری بالقوه

فرد یا سازمانی که به محصولات یا خدمات شما علاقه نشان داده و پتانسیل تبدیل شدن به مشتری را دارد.

2. Sales Pitch – پرزنت فروش

یک ارائه کوتاه و متقاعدکننده که برای معرفی و فروش محصول یا خدمات به مشتریان بالقوه استفاده می‌شود.

3. Pipeline – لوله فروش

فرآیند فروش از اولین تماس با مشتری بالقوه تا نهایی‌سازی معامله و فروش.

4. Quota – سهمیه فروش

مقدار فروش مورد انتظار از یک فروشنده یا تیم فروش در یک دوره زمانی خاص.

5. Lead Generation – تولید سرنخ

فرآیند شناسایی و جذب مشتریان بالقوه برای تبدیل آن‌ها به مشتریان واقعی.

6. Closing – بستن قرارداد

مرحله‌ای در فرآیند فروش که در آن مشتری برای خرید تصمیم می‌گیرد و معامله نهایی می‌شود.

7. Sales Call – تماس فروش

تماس تلفنی یا حضوری با مشتریان بالقوه به منظور معرفی و فروش محصول یا خدمات.

8. Referral – ارجاع

مشتریان جدیدی که از طریق معرفی توسط مشتریان فعلی به کسب‌وکار معرفی می‌شوند.

9. Discount – تخفیف

کاهش قیمت یک محصول یا خدمات به منظور تشویق مشتریان به خرید.

10. Upsell – فروش افزایشی

پیشنهاد به مشتریان برای خرید یک نسخه بهتر یا گران‌تر از محصولی که قصد خرید آن را دارند.

11. Cross-Sell – فروش مکمل

پیشنهاد خرید محصولات یا خدمات مکمل به مشتریانی که قبلاً یک محصول را خریداری کرده‌اند.

12. Purchase Order (PO) – سفارش خرید

سندی که از سوی خریدار به فروشنده ارسال می‌شود و شامل جزئیات خرید مانند محصولات، تعداد، و قیمت است.

13. Buyer’s Remorse – پشیمانی پس از خرید

احساس تردید یا پشیمانی که مشتری پس از خرید ممکن است تجربه کند.

14. Negotiation – مذاکره

فرآیندی که در آن فروشنده و خریدار بر سر شرایط و قیمت معامله به توافق می‌رسند.

15. Objection Handling – مدیریت اعتراضات

پاسخگویی به اعتراضات یا مخالفت‌های مشتریان بالقوه برای پیشبرد فروش.

مدیریت اعتراضات

16. Follow-Up – پیگیری

تماس یا ارتباط مجدد با مشتریان بالقوه یا فعلی پس از تعامل اولیه به منظور پیگیری وضعیت فروش.

17. Deal – معامله

توافق بین فروشنده و خریدار برای خرید محصول یا خدمات با شرایط مشخص.

18. Sales Forecast – پیش‌بینی فروش

تخمین میزان فروش یک کسب‌وکار در یک دوره زمانی مشخص بر اساس داده‌ها و تحلیل‌های موجود.

19. Sales Pipeline Management – مدیریت لوله فروش

فرآیند نظارت و بهینه‌سازی مراحل مختلف در فرآیند فروش به منظور افزایش کارایی و نرخ تبدیل.

20. Touchpoint – نقطه تماس

هر نقطه‌ای که مشتری با برند یا کسب‌وکار در طول فرآیند فروش ارتباط برقرار می‌کند.

21. Win Rate – نرخ برد

نسبت معاملات موفق به تعداد کل معاملات در یک دوره زمانی.

22. Key Account – مشتری کلیدی

مشتریانی که برای کسب‌وکار اهمیت استراتژیک دارند و بخش قابل توجهی از درآمد شرکت را تأمین می‌کنند.

23. CRM (Customer Relationship Management) – مدیریت ارتباط با مشتری

نرم‌افزار یا سیستمی که برای مدیریت و پیگیری تعاملات با مشتریان فعلی و بالقوه استفاده می‌شود.

24. Buyer’s Journey – سفر خریدار

فرآیندی که مشتری از اولین آگاهی نسبت به محصول تا نهایی‌سازی خرید طی می‌کند.

25. Territory Management – مدیریت قلمرو

سازماندهی و تخصیص مناطق جغرافیایی به فروشندگان برای پوشش دادن بازار به صورت موثر.

26. Cold Lead – سرنخ سرد

مشتری بالقوه‌ای که آگاهی یا علاقه کمی به محصول یا خدمات دارد.

27. Hot Lead – سرنخ داغ

مشتری بالقوه‌ای که علاقه و آمادگی زیادی برای خرید دارد.

28. Account-Based Selling (ABS) – فروش مبتنی بر حساب

استراتژی فروش که بر روی مشتریان خاص و کلیدی تمرکز دارد و تمامی تلاش‌های فروش به سمت آن‌ها هدایت می‌شود.

29. Value Selling – فروش مبتنی بر ارزش

تمرکز بر ارزش‌ها و مزایایی که محصول یا خدمت برای مشتریان فراهم می‌کند به جای تمرکز بر ویژگی‌ها.

30. Trial Close – بسته آزمایشی

تکنیکی که در آن فروشنده قبل از نهایی‌سازی معامله، با پرسیدن سوالات ارزیابی می‌کند که آیا مشتری آماده بستن قرارداد است یا خیر.

31. Sales Enablement – تسهیل فروش

فرآیند تجهیز تیم فروش با ابزارها، اطلاعات و محتوای لازم برای بهبود کارایی و موفقیت فروش.

32. Quota Attainment – دستیابی به سهمیه فروش

درصد یا مقدار هدف فروشی که یک فروشنده یا تیم فروش در یک دوره زمانی به آن دست یافته است.

33. Sales Cycle – دوره فروش

مدت زمانی که برای تبدیل یک مشتری بالقوه به مشتری واقعی طول می‌کشد.

34. Sales Territory – قلمرو فروش

منطقه جغرافیایی یا دسته‌ای از مشتریان که به یک فروشنده اختصاص داده شده است.

35. Inside Sales – فروش داخلی

فروش محصول یا خدمات از طریق تلفن، ایمیل یا سایر روش‌های ارتباطی غیرحضوری.

36. Outside Sales – فروش حضوری

فروش محصولات یا خدمات از طریق ملاقات حضوری با مشتریان.

این اصطلاحات به فروشندگان کمک می‌کنند تا فرآیند فروش را بهتر مدیریت کنند و استراتژی‌های فروش موثرتری را به کار ببرند.

سخن پایانی

در نتیجه، آشنایی با اصطلاحات بازاریابی و فروش در زبان انگلیسی به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی موفقیت در دنیای کسب‌وکار مدرن، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این اصطلاحات نه تنها به بهبود ارتباطات و هماهنگی بین تیم‌های بازاریابی و فروش کمک می‌کنند، بلکه به درک بهتر نیازها و رفتارهای مشتریان نیز منجر می‌شوند. با درک و استفاده درست از این مفاهیم، کسب‌وکارها می‌توانند استراتژی‌های موثرتری برای جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی تدوین کنند.

همچنین، دانش کافی از این اصطلاحات به متخصصان بازاریابی و فروش امکان می‌دهد تا با زبان بین‌المللی تجارت آشنا شوند و در محیط‌های رقابتی جهانی عملکرد بهتری داشته باشند. در نهایت، درک دقیق این مفاهیم می‌تواند به کسب‌وکارها کمک کند تا تصمیمات آگاهانه‌تری اتخاذ کنند، فروش خود را افزایش دهند و در بازار هدف خود به موفقیت دست یابند.

Rate this post

سوالات متداول

آشنایی با این اصطلاحات به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا با مفاهیم بین‌المللی بازاریابی و فروش آشنا شوند و بتوانند استراتژی‌های خود را به‌طور موثرتری در سطح جهانی اجرا کنند. همچنین، این اصطلاحات باعث می‌شوند ارتباطات بین تیم‌های بازاریابی و فروش بهتر شده و همکاری و هماهنگی بین آن‌ها افزایش یابد.
“Lead” به فرد یا سازمانی اشاره دارد که به نوعی علاقه‌مند به محصولات یا خدمات یک کسب‌وکار است و به عنوان مشتری بالقوه شناخته می‌شود. در حالی که “Prospect” مرحله پیشرفته‌تری از سرنخ است، یعنی فرد یا سازمانی که اطلاعات بیشتری در مورد آن جمع‌آوری شده و احتمال بیشتری برای تبدیل شدن به مشتری واقعی دارد.
قیف فروش مدلی است که مسیر مشتری را از آگاهی تا خرید نهایی نشان می‌دهد. این مدل به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا بفهمند مشتریان در کدام مرحله از فرآیند خرید قرار دارند و استراتژی‌های مناسب را برای هر مرحله به کار ببرند. با استفاده از قیف فروش، می‌توان نرخ تبدیل را بهبود داد و فرآیند فروش را بهینه کرد.

مشتاق ارتباط با شما هستیم...

"نظرات ارزشمند خود را در پایین صفحه کامنت کنید"

در تلگرام

بازار آکادمی را دنبال کنید !

در اینستاگرام

بازار آکادمی را دنبال کنید !

آکادمی بازار لوگو
تیم تحریریه آکادمی بازار

این مقاله به کوشش تیم آکادمی بازار تولید شده است. ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری در بهبود و توسعه مهارتهای فردی ، شغلی و کسب و کارشما داشته باشیم.

جهت اطلاع از جدیدترین مقالات ایمیل خود را با ما به اشتراک بگذارید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت کتاب مذاکره برای حقوق دلخواه
دریافت کتاب مذاکره برای حقوق دلخواه
دریافت کتاب مذاکره برای حقوق دلخواه
دریافت کتاب سفر به معدن درون
دریافت کتاب سفر به معدن درون
دریافت کتاب سفر به معدن درون
دریافت کتاب خلق برند برتر
دریافت کتاب خلق برند برتر
دریافت کتاب خلق برند برتر
دریافت کتاب نقشه فروش
دریافت کتاب نقشه فروش
دریافت کتاب نقشه فروش

دوره جامع فن بیان

200 دقیقه آموزش رایگان

700,000 تومان

هدیه ویژه آکادمی بازار تقدیم به شما کاربرانی که برای ما "ارزشمند" هستید
سشقسی