نام و نام خانوادگی | نیکولاس جیمز ووییچیچ |
متولد | 1982 |
زادگاه | ملبورن استرالیا |
ملیت | آمریکایی، استرالیایی |
پیشه | مبلغ مسیحی و سخنران انگیزشی |
زندگینامه نیک وی آچیچ
در این مقاله آکادمی بازار به تشریح زندگینامه نیک وی آچیچ ( Nick Vujicic ) میپردازد و نمونهای از افرادی را که از ناتوانی و ناامیدی به موفقیت رسیدند را نشان میدهد.
نیک وی آچیچ از معدود افرادی است که به دلیل ابتلا به سندروم تتراآملیا، بدون دست و پا به دنیا آمد او در زندگی مشکلات و محدودیتهای زیادی داشته اما با این وجود موفق شده است.
با ما برای مطالعه ادامه زندگینامه نیک وی آچیچ همراه باشید.
زندگینامه نیک وی آچیچ از کودکی تا دانشگاه
نیک وی آچیچ (Nick Vujicic) در سال ۱۹۸۲ در کشور استرالیا به دنیا آمد و در آن زمان به دلیل نبود عکس برداری از جنین دکترها متوجه ناقص بودن او نشدند و وقتی نیک به دنیا آمد شک بزرگی به پدر و مادر او وارد شد.
اما هیچ کس نمیتوانست تصور کند که این کودک در آینده دارای چه تواناییهای بزرگی خواهد شد و حتی به افراد سالم درس بدهد و حرف از امید داشتن به زبان بیاورد.
نیک از نخستین افرادی بود که بعد از حذف قانون ممنوعیت ورود افراد معلول به مدرسه، وارد مدرسه شد و ادامه تحصیل داد. نیک در سن ۸ سالگی به علت مسخره شدن توسط همکلاسیهایش دچار افسردگی شد و حتی دست به خودکشی زد و تصمیم گرفت خودش را در آب غرق کند اما به گفته خودش به علت علاقه به پدر و مادرش از این کار منصرف شد.
نیک با کمک و همراهی مادرش و تلاشهای زیاد خودش یاد گرفت با دو انگشتی که در انتهای اندامی مانند پا در سمت چپ پائینتنهاش وجود داشت، بنویسد و کارهای روزانه دیگری مثل نوشیدن آب با لیوان، تایپ، پرتاب توپ بیسبال و … را فرا گرفت.
در دوران دبیرستان رهبر گروه شد و برای موسسه خیریه پول جمع میکرد سپس در سن ۱۷ سالگی موسسه خود به نام «زندگی بدون دست و پا» جهت امید بخشیدن به افراد دارای ناراحتی روحی و افسرده افتتاح کرد. نیک وی آچیچ در ۲۱ سالگی از دانشگاه گریفیت، دو مدرک لیسانس در رشتههای حسابداری و برنامهریزی مالی اخذ کرد.
فعالیتهای نیک وی آچیچ
در زندگینامه نیک وی آچیچ میخوانیم که او با پیشرفت فعالیتهایش تبدیل به یک سخنران موفق شد که برای میلیونها نفر جذابیت داشت و آنها را به امید داشتن به زندگی تشویق میکرد.
اکنون نیک وی آچیچ سخنران انگیزشی و مدیر سازمان غیرانتفاعی زندگی بیحدومرز است و در جنوب کالیفرنیا زندگی میکند.
او مهارتهای دیگری چون شنا کردن، موج سواری و بازی گلف را فرا گرفت. نیک کتاب زندگی بیحد و مرز را در خصوص شرح زندگی خود به چاپ رسانده است.
کتاب نیک وی آچیچ
این کتاب ۱۲ فصل دارد و در تمام این کتاب سخن از روحیه و انگیزه خودش آورده شده که به دیگران روحیه و امید میبخشد. کتاب «زندگی بیحدومرز» با عنوان فرعی حکایت الهامبخش یک زندگی خوب و بامزه نوشته نیک وی آچیچ و به ترجمه مسیحا برزگر از سوی نشر ذهن آویز وارد بازار شده است.
این کتاب، کتابی خاص است که زندگی فردی در آن شرح داده شده که با تمام همه محدودیتها نقص عضوهای بدنش پیشرفت خیره کنندهای داشته است.
خودش میگوید که من با وجود آنکه بیدست و پا به دنیا آمدم هیچگاه تسلیم نشدم و به سراسر دنیا سفر میکنم و به میلیونها نفر الهام میبخشم تا با ایمان، امید، عشق و شجاعت خود بر سختیهای زندگی غلبه کنند تا به آرزوهای خود برسند.
نیک در کتابش تجربه و خاطرات خود را در مقابله با مشکلات و موانع زندگی با خوانندگان کتابش مطرح میکند. قسمتی از کتاب درمورد زندگینامه نیک وی آچیچ در دوران کودکی است.
نوزادی نیک وی آچیچ
او میگوید که وقتی که برای اولین بار پدرم مرا در بیمارستان دید حالش بد شد و بیرون رفت همه شوکه بودند و سریع مرا از مادرم دور کردند مادرم چون در همان بیمارستان از پرستاران بود متوجه وجود مشکلی شد و از همه خواست که به او بگویند که چه اتفاقی افتاده اما کسی جرات نمیکرد که به او بگوید که چه شده و فرزندش فقط تنه دارد.
اما بالاخره پرستاران مرا پیش مادرم آوردند وقتی مرا دید شوکه شد و شروع به جیغ زدن کرد و نخواست که مرا ببیند.
هیچ کس مرا بغل نمیکرد مدتی طول کشید تا پدر و مادرم از شوک بیرون بیایند تا بتوانند به من محبت کنند اما من با به دنیا آمدنم یک دنیا غم و مشکل را برایشان آوردم.
در اوایل زندگیم خانوادهام تصمیم داشتند مرا به خانواده دیگری بسپارند که بعدا پشیمان شدند. مسلما من هرچه بزرگتر میشدم، جای بیشتری در دل آنها باز میکردم و دیگر آنها به سادگی نمیتوانستند مهر مرا از دلشان بیرون کنند.
زندگینامه نیک وی آچیچ در کودکی
من کمکم بزرگتر میشدم و نگرانی خانوادهام در مورده آیندهام بیشتر میشد وقتی خیلی کوچک بودم متوجه تفاوت خودم با دیگران نبودم ولی وقتی به مدرسه رفتم متوجه این واقعیت تلخ شدم و هیچ یک از بچهها جرات نمیکرد نزدیک بچهای که روی ویلچر است بشود که حتی دست و پا هم ندارد.
کسی با من حرف نمیزد. زنگهای تفریح تنهایی به سر میبردم و بچههای دیگر مسخرهام میکردند و به من میگفتند : «موجود فضایی» یا صفتهای دیگری به من میدادند که مرا در هم میشکست.
کم کم متوجه شدم که خودم باید نزدیک آنها شوم تا متوجه شوند من هم آدم هستم یکی مانند خودشان و من تقصیری در اینگونه بودنم ندارم. کمکم به این باور رسیدم که شاید خداوند از آفرینش من هدفی داشته است.
والدینم چون افرادی مذهبی بودند، رفته رفته به این موضوع پی بردند که حتما هدفی در آفرینش تو وجود دارد.
از زمانی که این فکر در من به وجود آمد، و دیگر منتظر جوانه زدن دست و پایم نبودم و تمام تلاشم را کردم که هدف از آفرینشم را پیدا کنم و سرانجام آن را یافتم.
زندگی شخصی Nick Vujicic
در بخش خصوصی زندگینامه نیک وی آچیچ میخوانیم که او در سال ۲۰۰۸ با کانایی میاهارا آشنا شد. کانایی میگوید برای اولین باری که نیک را ملاقات کردم متوجه شدم او همان فردی است که به دنبالش بودم.
پس از ازدواج آنها با همدیگر، در کالیفرنیای جنوبی زندگی مشترک خود را شروع کردند. نیک مشغول نویسندگی و تنظیم سخنرانیهای خود میباشد و همسرش خانهداری و نگهداری از او را به عهده دارد. خداوند یک نعمت بزرگ دیگر به نیک و همسرش داد. آنها دو پسر و دو دختر کاملا سالم و زیبا دارند.
سخن پایانی
وقتی واقعا حرفهایی که دیگران میزنند و اینکه در موردت چی فکر میکنند اهمیت ندهی به یک درجهای از آزادی میرسی که بعد از آن میتوانی به هر موفقیتی دست پیدا کنی.
جالب است بدانید موفقیتهایی که نصیب افراد دارای صبر میشود همانهایی هستند که توسط افراد عجول رها شدهاند و سعی کنید هیچ گاه برای چیزهایی که میدانید در چند سال بعد برایتان بی ارزش میشوند بیشتر از چند دقیقه غصه نخورید.
28 پاسخ
سپاسگزارم با این مقاله ارزشمند
از خوندنش لذت بردم
چیزی که از همه چی مهمتره باوره
و نیک خودش رو باور کرد و به زیبایی خودش رو بعنوان فردی موفق و شاد تجلی داد.
سلام فهیم عزیز
ممنون از توجه شما.
سلام
وای خیلی واسه نیک خوشحالم واقعا راست
میگن که هیچ کار خدا بی حکمت نیست
نیک عزیز برات آرزوی خوشبختی بیشتر میکنم
چقدر نیاز داشتم…
ممنونم
سلام فرناز عزیز
خوشحالیم که آکادمی بازار نقشی در حال خوب شما و امیدواری داشته. با بقیه مقالات ما همچنان همراه باشید.
من قبول دارم، بابت موفقیت افراد معلول در جامعه ک هدفمند زندگی کردن، من خودم یک فرد سالم هستم و هدف هم دارم اما متاسفانه انگیزه ندارم،پس چطوری میخوام ب هدفم برسم؟! راهم پیدا نمیکنم ب سمت هدفم
سلام نغمه عزیز
از اینکه به ما اعتماد کردید و سوالتون رو با ما به اشتراک گذاشتید سپاسگزاریم.
شما میتونید از مقاله های هدف ما استفاده کنید. مانند: “چشم انداز و هدف زندگی خودت را مشخص کن“
کاش منم دیدگاه نیک رو داشتم و میتونستم مثل اون تو زندگیم موفق بشم
سلام ویدا عزیز
هیچ وقت برای تغییر دیدگاه دیر نیست
بنده به شما شرکت در سمینا موفقیت و گذراندن دوره هدف رو پیشنهاد میکنم.
قطعا نتیجه میگیرید
Seminare movafaghiat khoube? Tasiri dare??
سلام کاربر عزیز
بله شک نکنید که نتیجه خواهد داد و تاثیرات خوبش رو در زندگی مشاهده خواهید کرد
Maghale jaleb va khoubi bood
Sepas
سلامBijan عزیز
خوشحالیم که راضی بودین
منم با دوستمون کاملا موافقم
همش دارین از شرایط ناله میکنیم در صورتی که خیلیا شرایط بدتری دارن
سلام نیلوفر عزیز
ممنون از ارائه نظرتون
ادم این چیزا رو میخونه میفهمه محدودیت و مشکل یعنی چی
سلام سمیه عزیز
بله درسته .
ممنون از ارائه نظرتون
Zndegish naomidi mahz boode vali bazam mpvafagh shode khodaya hekmateto shokr
سلام Roseعزیز
بله درسته
انسان باید از میان محدویت هایش هم راهی برای موفقیت ایجاد کنه
اخی چه زندگی سختی داشته ولی خیلی خوشحالم که به چنین جایگاهی رسیده
سلام مرجان عزیز
ممنون از ارائه نظرت
ممنون که از این مقاله ها به اشتراک میذارید به ادم انگیزه و روحیه میده
سلام کاربر عزیز
خوشحالیم که راضی هستین
واقعا افرین بهش که با این همه سختی و محدودیت اینچنین موفق شده
سلام رستا عزیز
ممنون از ارائه نظرتون
واقعا هم نشون داد که مفلولیت محدودیت نیست
اخییی چقدر جالب بود خیلی خوشم اومد
ممنون
سلام مهتاب عزیز
خوشحالیم که رضایت شمارو جلب کردیم