زندگینامه لیزی ولاسکوئز از نا امیدی تا موفقیت

نویسنده: تیم تحریریه آکادمی بازار
انتشار: ۶ بهمن, ۱۳۹۷
آخرین بروزرسانی: ۳۰ مهر, ۱۴۰۰
زندگینامه لیزی ولاسکوئز از نا امیدی تا موفقیت

لیزی ولاسکوئز زمانی یکی از زشت‌ترین زن‌های دنیا شناخته می‌شد اما او تصمیم گرفت که شرایط را به نفع خودش تغییر بدهد و تصمیم گرفت به همه نشان دهد همه چیز به ظاهر نیست و کارهایی که یک فرد می‌تواند انجام دهد او را معرفی می‌کند نه ظاهر و چهره آن. برای مطالعه ادامه زندگینامه لیزی ولاسکوئز با آکادمی بازار همراه باشید.

کتاب خلق برند برتر
کتاب خلق برند برتر

فهرست مطالب

نام و نام خانوادگیالیزابت اَن «لیزی» وِلاسکِز
متولد1989
زادگاهآستین، تگزاس، ایالات متحده
ملیتآمریکایی
پیشهسخنران انگیزشی

زندگینامه لیزی ولاسکوئز در کودکی

در این مقاله ما به تشریح زندگینامه لیزی ولاسکوئز (Lizzie Velásquez) می‌پردازیم و بیان می‌کنیم چگونه می‌توان از ناامیدی به موفقیت رسید. لیزی ولاسکوئز (Lizzie Velásquez) در سال ۱۹۸۹ (۲۲ اسفند ۱۳۶۷) در تگزاس و در ایالات متحده به دنیا آمد واولین فرزند خانواده‌ بود. او یک ماه زودتر به دنیا آمد و موقع تولد تنها یک کیلو و دویست گرم وزنش بود. 

حتی در بیمارستان به والدینش گفته شده بود که امکان دارد دخترشان هرگز نتواند چهاردست‌ و پا برود، راه برود، حرف بزند، فکر کند، یا هیچ‌ کاری را خودش انجام دهد.

با اینکه شرایط بسیار سخت بود و اولین بچه آن‌ها ناقص به دنیا می‌آمد اما آن‌ها شکایتی نکردند و به پزشکان گفتند که دوست دارند فرزندشان را در آغوش بگیرند و او را نوازش کنند و تلاش خود را برای زندگی بهتر او به کار گیرند. لیزی می‌گوید والدینم از کودکی به من اهمیت می‌دادند و همه تلاششان را برای پیشرفت من کردند.

بیماری لیزی ولاسکوئز

بیماری لیزی ولاسکوئز

لیزی ولاسکونز مبتلا به یک سندروم نادر و ناشناخته است و مبتلایان به این سندروم بدنشان فاقد چربی بوده و هر چقدر هم غذا بخورند به هیچ وجه چاق نمی‌شوند. لیزی هیچ وقت وزنش از ۲۹ کیلوگرم بیشتر نبوده و حتی به بی اشتهایی هم مبتلا نیست و درواقع دریافتی انرژی بدنش روزانه ۵۰۰۰ کیلوکالری است.

او باید هر ۱۵ دقیقه غذا بخورد. ولی از تمام غذاهایی که می‌خورد به هیچ عنوان چاق نمی‌شود و بدنش حتی مقداری چربی نیز تولید نمی‌کند او این مشکل را نوعی هدیه خدادادی می‌داند که می‌تواند هر چقدر که می‌خواهد بخورد. در زندگینامه لیزی ولاسکوئز می‌بینیم که او از سن چهار سالگی چشم راستش نابینا شد و چشم چپش نیز دیده واضحی ندارد اما با همه این‌ها سعی می‌کند نکات مثبت خود را ببیند و روی آن‌ها تاکید کند.

او چاق نشدن و کوچک بودن اندامش را مفید می‌داند و هیچگاه نمی‌گوید چشمانش نابیناست بلکه او می‌‌گوید من دنیا را با یک چشم می‌‌بینم و هیچ ایرادی ندارد. چون در عوض وقتی لنز می‌‌خرم به جای پول یک جفت باید پول یکی را بدهم. شرایط بیماری او شبیه بسیاری از بیماری‌‌های خاص دیگر مانند سندرم پروگریا که در این سندروم فرد به پیری زودرس مبتلا می‌شود است اما بیماری‌ او لاعلاج یا کشنده تشخیص داده نشده است.

و از نکات جالب درباره لیزی این است که او این است که ظاهرا استخوان‌‌ها، دندان‌‌ها و اندام‌‌های داخلی بدنش کاملا از این سندرم در امان مانده و اکنون سالم‌اند. دانشنمندان گفته‌اند او می‌تواند ازدواج کند و حتی بچه‌دار شود بدون آنکه بیماری‌ اش به فرزندانش منتقل شود اما متاسفانه لیزی سیستم ایمنی ضعیفی دارد و آسان بیمار می‌‌شود.

آثار لیزی ولاسکوئز

لیزی ولاسکونز در رشته‌ مطالعات ارتباطات از دانشگاه تگزاس فارغ‌ التحصیل شده و تا به امروز موفق به منتشر کردن دو کتاب خود شده و کتاب سومش نیز آماده چاپ می‌باشد. اولین کتابش درباره خود زندگینامه‌ لیزی ولاسکوئز است، با عنوان لیزی زیبا؛ داستان لیزی ولاسکوئز است که این کتاب در سال ۲۰۱۰ به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی به چاپ رسید.

کتاب دومش را با عنوان، زیبا باش، خودت باشد را در سال ۲۰۱۲ منتشرکرد و مفهوم آن آگاه‌ کردن مردم از این موضوع است که زیبایی ظاهری هیچگاه مهم نیست و هرکس باید برای آن‌ کسی که هست خودش را دوست داشته باشد.

نقش پدر و مادر در زندگینامه لیزی ولاسکوئز

نقش پدر و مادر در زندگینامه لیزی ولاسکوئز  جیمز چارلز

لیزی در طی صحبت‌هایش گفته که پدر و مادرش با درک بالایی که داشتند او را مانند کودکی عادی بزرگ کردند و او الان هرآنچه هست و انجام داده خودش را مدیون پدر و مادرش می‌‌داند. مخصوصا مادرش که در او جرئت و اعتماد به‌ نفس ایجاد کرد که اکنون مقابل تماشاچیانش بایستد و بگوید که زندگی سختی داشته اما به چیزهایی که اکنون به دست آورده می‌ارزد.

لیزی می‌‌گوید من ۱۵۰ درصد به صورت عادی بزرگ شدم. به طوری که وقتی به مهدکودک رفتم هیچ تصوری از این نداشتم که چهره‌‌ام با کودکان دیگر متفاوت است. لیزی می‌گوید در اولین روز مدرسه وقتی برای بازی به سمت کودکان رفتم آن‌ها به قدری ترسیدند که گویی هیولا دیده باشند اما تصورات لیزی این بود که «من که بچه‌ بامزه‌‌ای هستم، این دختره چقدر بی‌‌ادبه!»

استاد احمد محمدی
قدر نعمت‌ها و منابع زندگیت (مانند: سلامتی، جوانی، خانواده و ...) را بدان، بسیاری از آن‌ها برای دیگران آرزوست.
استاد احمد محمدی

اما تصوراتش برای بهتر شدن رابطه‌اش با بچه‌ها اشتباه بود و روز به روز بدتر می‌شد و همه از او دوری می‌کردند اما نمی‌دانست چرا؟ زیرا او در حق کسی بدی نکرده بود. وقتی این موضوع را به پدر و مادرش گفت آن‌ها گفتند که «علتش فقط این است که از بقیه کوچکتر است ‌و به او گفتند تو مبتلا به یک سندرم ناشناخته و نادری ولی قرار نیست این سندرم تو را تعریف کند. پس برو مدرسه، سرت رو بالا بگیر و خودت باش، تا بقیه ببینند تو هم مانند آن‌ها هستی.

تعریف لیزی از خودش

Lizzie Velásquez می‌‌گوید برای خودش مدت‌‌ها طول کشید تا تعریف خودش را پیدا کرد. او مدت‌‌های زیادی از قیافه‌ خود بیزار شده بود. در زندگینامه لیزی ولاسکوئز بیان می‌شود که او وقتی صبح‌‌ها برای رفتن به مدرسه آماده می‌شد وقتی جلوی آینه می‌رفت هنگامی که پاها و دست‌‌های لاغر و ضعیفش را می‌دید ناراحت می‌شد.

همیشه به این فکر می‌کرد که اگر این بیماری را نداشت چقد زندگیش عوض می‌شد لیزی می‌‌گوید: همیشه آرزو می‌کردم که یک روز از خواب بیدار شوم و ببینم قیافه‌‌ای عادی دارم. این تمام چیزی بود که هر روز خواستم و تنها آرزویی که هیچ وقت به آن نمی‌رسیدم و هر روز از به‌دست‌ آوردنش ناامید شدم.

اما پدر و مادر لیزی تنها حامیان بزرگ او بودند. هروقت ناراحت بود به او امیدواری می‌دادند و باعث خوشحالیش می‌شدند و وقتی خوشحال بود با او خندیدند و به او آموختند که با وجود داشتن این بیماری و با وجود شرایط بسیار سخت زندگی، نباید اجازه بدهد که این بیماری او را تعریف کند.

باید به یاد داشته باشد که زندگی‌‌اش در دستان خودش قرار دارد و خودش تصمیم می‌‌گیرد که به کدام‌ سو هدایتش کند. او می‌‌داند و می‌‌گوید که رسیدن به این نقطه بسیار سخت است.

خاطره تلخ Lizzie Velásquez از دوران دبیرستان

خاطره تلخ Lizzie Velásquez از دوران دبیرستان

در زندگینامه لیزی ولاسکوئز می‌بینم وقتی دبیرستان می‌‌رفته است، روزی ویدئویی از خودش روی اینترنت پیدا می‌‌کند که کسی او را «زشت‌‌‌‌ترین زن دنیا» لقب داده بوده است. چهار میلیون نفر آن ویدئوی هشت ثانیه‌‌ای را دیده بودند. هزاران نفر زیر ویدئو کامنت گذاشته بودند: «لیزی، لطفا، لطفا به دنیا لطفی بکن. تفنگی روی سرت بگذار و خودت رو بکش.» او از تماشاچیانش می‌‌خواهد به این جمله فکر کنند.

او دریافت که می‌‌تواند این ویدئو و نظراتش را عاملی برای افسردگی و خشم کند، یا از آن نردبانی برای ترقی بسازد. با خودش فکر می‌‌کند آیا باید اجازه بدهد مردمانی که او را هیولا خطاب می‌‌کنند تعریفش کنند؟ یا کسی که پیشنهاد کرده بود که باید او را در آتش سوزاند! 

لیزی کاملا به این نتیجه رسیده که داشته‌‌هایش باید او را تعریف کنند نه نداشته‌‌هایش در زندگی یکی از چشمانش نابیناست اما چشم دیگرش می‌بیند. زود به‌ زود مریض می‌‌شود، اما به جای آن موهای خوبی دارد.

همان‌ روز تصمیم می‌‌گیرد برای اثبات کردن خودش به دیگران هرکاری می‌‌تواند بکند تا از همه لحاظ آدم بهتری شود و به نظرش بهترین راه برای جواب‌ دادن به آن آدم‌‌ها این بود که نکات منفی حرف‌‌های‌ شان را بگیرد و آن را برعکس کند و از آن‌ها برای خود نردبانی برای رسیدن به اهداف بزرگش بسازد. لیزی به دانشگاه رفت و درسش را تمام کرد و شروع به سخنرانی و انگیزه بخشی به مردم کرد و کتابی هم نوشت.

لیزی تصمیم گرفت به دانشگاه برود مجموعه‌‌ای از سخنرانی‌‌ها را برای انگیزه‌ بخشیدن به مردم آغاز کند و کتابی بنویسد. حالا او همه‌ این کارها را کرده و برای مردم از راه‌‌های رسیدنش به موفقیت می‌‌گوید و از رازهای زیبا بودن و خوشحال‌ بودن در زندگی … .

Rate this post

مشتاق ارتباط با شما هستیم...

"نظرات ارزشمند خود را در پایین صفحه کامنت کنید"

در تلگرام

بازار آکادمی را دنبال کنید !

در اینستاگرام

بازار آکادمی را دنبال کنید !

در تلگرام

بازار آکادمی را دنبال کنید !

در اینستاگرام

بازار آکادمی را دنبال کنید !

آکادمی بازار لوگو
تیم تحریریه آکادمی بازار

این مقاله به کوشش تیم آکادمی بازار تولید شده است. ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری در بهبود و توسعه مهارتهای فردی ، شغلی و کسب و کارشما داشته باشیم.

جهت اطلاع از جدیدترین مقالات ایمیل خود را با ما به اشتراک بگذارید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت کتاب مذاکره برای حقوق دلخواه
دریافت کتاب مذاکره برای حقوق دلخواه
دریافت کتاب مذاکره برای حقوق دلخواه
دریافت کتاب سفر به معدن درون
دریافت کتاب سفر به معدن درون
دریافت کتاب سفر به معدن درون
دریافت کتاب خلق برند برتر
دریافت کتاب خلق برند برتر
دریافت کتاب خلق برند برتر
دریافت کتاب نقشه فروش
دریافت کتاب نقشه فروش
دریافت کتاب نقشه فروش

دوره جامع فن بیان

200 دقیقه آموزش رایگان

700,000 تومان

هدیه ویژه آکادمی بازار تقدیم به شما کاربرانی که برای ما "ارزشمند" هستید
سشقسی