تفاوت میان معنای هر لحظه و شادی که در وجود ما برمیانگیزاند در چیست؟ در این دو مفهوم شباهتهای بسیار زیادی وجود دارد تا جایی که در اوقات متفاوتی این دو را با یکدیگر اشتباه میگیریم. با وجود این حجم از شباهت تفاوتهای بنیادی نیز وجود داشته و ما برای شناسایی این تفاوتها نیازمند دانستن معنی هر یک از این دو کلمه بصورت مجزا هستیم. طبق تحقیقات روانشناسان شادی نوعی حالت همراه با انرژی مثبت است که میتواند مدتی کوتاه یا بلند به طول انجامد. فرقی نمیکند که این احساس مثبت متاثر از پیشامدی کوچک یا بزرگ درونمان ایجاد شده باشد. برای مثال شما بابت چشم دوختن به ابرهای پراکنده در آسمان از پنجرهی اتاقتان و همچنین بابت یک موفقیت تحصیلی تعیین کننده در باقی مسیر حرفهایتان احساس شادی میکنید.
اکنون که بیشتر در معنای شادی تامل کردیم و مثالهای متعددی از این حال خوب دوستداشتنی را به یاد آوردیم میتوانیم به سراغ معنا برویم. معنا آن چیزیست که ثابت میکند زندگی در درون خود هدفمند بوده و دارای ارزشمندیست. و این میزان از اهمیت تنها یک موضوع شخصی نیست. مفهوم معنا حق داشتن این ذرات گرانبهای زندگی را هم برای شما و هم برای دیگران قائل است. چنین پنداشتن زندگی به شما احساسی منتقل میکند تا بدانید در پس هر اتفاق پاداشی در انتظار شماست. که تمام این زندگی در اختیارمان حتما هدیهای برای ما کنار گذاشته است. و ارزش آن را دارد که در بعضی مسیرهایی که درونشان قدم میگذاریم برای دریافتن آن پاداش نهایی خطر کرده و از رنجی که متحمل میشویم لذت ببریم.
اهمیت معنا بخشیدن به ابعاد متفاوت زندگی
اغلب تمرکز بیشتری بر حال خوب در اکنون و یا همان ایجاد احساس شادی کوتاه یا بلند مدت داریم. البته که این اقدام بسیار مهم و تاثیر گذاری در یک بازهی طولانی خواهد بود. اما نباید فراموش کنیم که جستجو و یا خلق معنا نیز به همان میزان حائز اهمیت است. همچنین باید توجه داشته باشیم که تمامی جنبههای زندگی ما نیازمند توجه در این باره هستند. و غفلت از هر یک باعث کمشدن کیفیت آن احساس حاکی از ارزشمندی و ارجمندی ابعاد مختلف زندگی میشود.
اگر هر شبانهروزمان را متشکل از سه قسمت در نظر بگیریم به ما در بخشیدن معنای متناسب با وجود خود و شرایط حاضر کمک بسزایی خواهد کرد. من این قسمتها را شامل استراحت، کار و تفریح میدانم. شما میتوانید نامهای متفاوتی برای هر یک انتخاب کرده و به عنوان مثال برای بعضی از شما کار و تفریح یا استراحت و تفریح معنای مشابهی داشته باشند. در ابتدا و پس از سپری شدن سالهای زیادی در دنیای کار ممکن است به آنچه انجام میدهیم صرفا به عنوان شغلی برای کسب درآمد و جایگاه اجتماعی نگاه کنیم. اما چیزی فراتر وجود دارد. چرا که شما بیشترین زمان و انرژی خود را در طول روز در محل کار صرف میکنید. پس اگر آنچه معنا مینامیم به این فعالیت اغلب روزانه افزوده شود مسلما فواید بسیاری را برای شما خواهد داشت.
تاثیر متقابل ارزشها
زمانی که میدانید با قرار گرفتن در محلی و صرف وقت و انرژی به آنچه جستجویش میکنید نزدیکتر میشوید به گونهای متفاوت از خواب بیدار شده و حتا به خواب میروید. تصور بیدار شدن در چند ساعت بعد برای آمادگی رفتن به جایی که بر میزان حال خوب شما میافزاید در کیفیت خوابتان نیز تغییر ایجاد میکند. این حال خوب و انرژی مثبت در ساعات آغازین روز میتواند بر کل زندگی موثر واقع شود. و طبق آنچه در تعریف شادی گفتیم اولین نشانهی آن تولد حس شاد و امید بخش درون شماست.
حال اگر در این ساعات قابل توجه از روز معنایی یافت شود میزان احساس رضایت شما از کاری که انجام میدهید هم بالا میرود. و اگر تلاش در این جهت را ادامه دهید این احساس رضایت مانند یک لکهی جوهر آبی رنگ همچو کرانهی آسمان، در تمام زندگیتان پخش خواهد شد. آنچه باید نسبت بدان اقدام کنید شبیه چکاندن چند قطرهی اولیه از این رنگ رقیق در قسمتی از شبانهروزتان است. اولین پیشنهاد من قسمتی از شبانهروز مخصوص شغلی که شما در آن فعالیت میکنید از جهت میزان قدرت آن برای تاثیرگذاری بر دو قسمت دیگر بود. اما همان گونه که تغییری معنادار در زندگی شما میتواند در زندگی دیگری بیمعنی باشد لزومی برای مشابهت اهمیت ابعاد متفاوت جهان اطراف شما با دیگری وجود ندارد. حتا اگر معنایی برای دو نفر هیجانانگیز و شادیبخش بود این مشابهت نمیتواند در معناهای دیگر نیز حضور داشته باشد.
هر کاری را از آن خود کنید
یکی از راههایی که با قدم گذاشتن در آن میتوان احساس بهتری نسبت به فعالیتی که در هر زمینهای انجام میشود داشت این است که آن را از آن خود کنید. به هر چه انجام میدهید هویت ببخشید و سعی کنید ارتباط نزدیکی با آن برقرار کنید. به فعلی که انجام میشود به چشم چیزی خارج از وجودتان و متعلق به دنیای بیرون نگاه نکنید. تجربه نشان داده وقتی افراد با انجام کاری رابطهی صمیمانه برقرار میکنند به مراتب نشانههایی اعم از بیهوده سپری شدن وقت و یا تلف شدن توانایی و انرژیشان کمتر دیده میشود.
زمانی که فرد یا انجام کاری برای ما ارزشمند باشد ذراتی از وجود خویش را به آن میبخشیم. مانند عزیزی که میهمانمان باشد و ما نمیخواهیم که او غریبی کرده یا احساس ناخوشایندی داشته باشد. این موضوع میتواند برعکس هم دیده شود. ما وجودمان را به کاری میبخشیم تا ارزشمند شود. تا از ما معنا بگیرد و نسبت به مواجهه با آن بیتفاوت نباشیم.
پس از ایجاد چنین تغییری نحوهی عملکرد ما هم دچار تغییر مثبت میشود. چرا که وقتی احتیاجات ما در روند به پایان رساندن کاری رفع میشوند با انگیزه و حالتی متفاوت آن را به سرانجام میرسانیم و معنادار بودن هر کاری یکی از مهمترین این احتیاجات درون هر کدام از ما ست. این روند را در شکلی مانند دایره تصور کنید. نمیتوانیم مشخص کنیم که از کجا شروع شده و در چه نقطهای تمام میشود. ما فقط میبینیم که این جریان به صورت مداوم ادامه دارد و با پاک کردن هر قسمت از ضلع دایره، دیگر دایرهای وجود ندارد. فقط خطی منحنیست که در فضا رها شده باشد. ما نیاز به حفظ دایرهی معنابخشی داریم. چرا که برای نگهداری هر مفهومی درون آن باید مراقب بود تا هویت دایره همانگونه که وجود یافته باقی بماند و مفاهیم از آن خارج نشوند.
شاید از خودتان بپرسید که اصلا چرا باید معنایی در زندگی یافت. معنایی که پیغامی حاوی وجود پاداشی برای هر نفسی که میکشیم درون خود جای داده و موجب میشود با انرژی دیگرگونهای به عادت این دم و بازدم حقیقت ببخشیم. احساس اینکه ما کاری مفید انجام میدهیم و عضو یک جریان هستیم برای سلامت روان مفید بوده و وقتی این جریان جهت دریافت پاداش از کائنات و تمام خدمتگزاران هستی برای وجود آگاه ما باشد این سلامتی افزون خواهد شد. که میتواند نشانهها و تاثیرات بسیار درخشانی در زندگی هر فرد داشته باشد.
همانطور که برخورداری از نعمت بدنی سالم و پر انرژی همیشه اولین خواهش ما از خداوند بوده است و از اهمیت فراوان آن در میان داشتههای خود با خبریم نباید از یاد ببریم که روان سالم و پر انرژی نیز اگر بیشتر از جسم ما حائز اهمیت نباشد کمتر نیز نیست. اغلب آنچه با چشم دیده شود را بیشتر به یاد میآوریم و از آنچه با حواس دیگرمان درک میکنیم غفلت میورزیم. اما ذهن آگاه اگر نمودی قابل لمس آنطور که باید و از تجربیات شناختهایم ندارد اما در تمام لحظهها زندهست و هر چه را که نشانی از خوشبختی در خویش پنهان کرده فرمانروایی میکند.
معنا و تعادل
فایدهی دیگر این معنابخشی در ایجاد هماهنگی میان امور مختلف روزانه و در نهایت سراسر زندگیتان است. گاهی در عادتهای مضر غرق میشویم. عادتهایی مانند حاضر شدن در محل کار در زمانی مشخص، ساعتهای طولانی فعالیت بی وقفه، با عجله غذا خوردن، گاهی دیدار از دوستان و بسرعت تمام کردن روز برای به موقع خوابیدن و دوباره در همان ساعت قبلی در محل کار حاضر شدن.
معنادار شدن هر یک از کار ها به آنها تفکر میبخشد. و این تفکر چیزی نیست جز تعیین هدفی والا برای سپری کردن زمان و انرژی جهت انجام کاری که هر روز بدان میپردازیم. این هدف میتواند رفع نیاز گرسنگی یا نیاز به اندوختن دوره ثروت، نیاز به تایید یا دیده شدن و حتا دریافت محبت از کسانی که دوستشان داریم باشد. وقتی به نتیجهی کاری که انجام میدهیم آگاهیم دیگر فقط برای انجام شدن بسراغ آن نمیرویم. میان ساعات کار زمانی تعریف شده را برای صرف غذا اختصاص میدهیم چون میدانیم برای برداشتن گامهای موفق به ذهن و بدن آگاه هر دو نیاز داریم.
معنا و آرامش ذهن
همهی ما با وقایعی مواجهیم که آرزو میکردیم به گونهای متفاوت پیش میرفتند یا در تلاش برای تغییر آنها نیروی چشمگیری را به کار میبریم. با تغییر نوع نگاه، نگاهی که معنا میجوید و از ذهن قدرتمند ی دستور میگیرد که بدون یافتن معنا خاموش نشود میفهمیم که تمامی این اتفاقات در خدمت هدفی بزرگتر بوده و از خلال این رنجها و رویدادهای دشوار درسی جهت آموختن ما وجود دارد. به رغم وجود مشکلات، آگاهی از وجود ارزش در زندگی شما موجب پیدایش حس شادی و برقراری آرامش نسبی در هر موقعیت میگردد. اما چگونه میتوان در یافتن یا خلق این معنا به موفقیت رسید؟
از خودتان بپرسید چرا این کار را انجام میدهید
شما از وظایفی که در محل کار به عهده داشته باخبرید و کاملا میدانید که هر روز باید چه کاری را و چگونه انجام دهید. ولی علت انجام آن را چطور؟ دانستن علت اصلی و یا علتهای فرعی در انجام وظایف موجب تصویر سازی روشنتر و بهتر در شما میشود. شما اگر بدانید چرا و برای دستیابی به کدام خواسته یا رفع چه نیازهایی ست که هر روز این امور را انجام میدهید از توقعات خارج از دسترس دوری میکنید و با اطمینان از پاسخ سوالتان آگاهی دارید.
ارتباطی میان وظایف خود و هدف اصلی بیابید
ممکن است بعد از مدتی کار در یک زمینهی واحد و انجام کارهایی که با خودتان میگویید هر کسی قادر به انجامشان است از ادامهی مسیر شغلی خود دلسرد شوید و هیچ توجیهی برای انجام آن کار ها توسط خودتان پیدا نکنید. حتا کاری روزانه مانند فرستادن پیغامهای مختلف یا وارد کردن اطلاعات در جایی که آنها بایگانی میشوند، بخشی از یک مجموعه مانند شرکت یا گروهیست که در آن مشغول به کار هستید. بدون فرستادهشدن پیغامهایی توسط شما به افراد یا شرکتهای دیگر آنها قادر به پیش بردن بخشی از کارشان نبوده و در نتیجه مجموعهی بزرگتر نیز به مشکل بر میخورد. معنا مانند ذرات نور از هر شکاف بسیار ریزی مسیرش را پیدا کرده و ما را از وجود خویش با خبر میکند. خیال نکنید که در حال فریب ذهن هستید. این قدرت بی انتهای کائنات است که در هر چیزی نمود پیدا میکند.
با انسانهای دیگر رابطه ی مثبت و سازنده برقرار کنید
ایجاد ارتباط و مصاحبت با افرادی که به زندگی و لحظههایی که میگذرانند توجه نشان داده و با کلام و رفتار خود شما را به حفظ ارزشها ترغیب میکنند، یکی از موثرترین راههای خلق معنا در زندگیست. امیدی که در وجود هر یک از ما برای دستیابی به زندگی بهتر جریان دارد به راحتی قابل انتقال است. و تا از خانه بیرون نیاییم و ذرهای گرانبها از وجودمان را با دیگری در میان نگذاریم نمیتوان خیلی امیدوار بود که لایق دریافت امواج و فرکانسهای مثبت در اقدامات دسته جمعی یا نیروهای مشابه در وجودهای متفاوت باشیم.
راه های متفاوتی برای در میان گذاشتن ابعاد ارزشمند درونمان با دیگران وجود دارد که یکی از آنها کمک کردن است. با کمک کردن به روابط خود بهبود میبخشید و مانند سرمایه گذاری یک انرژی گرانبها در جایی از زندگی هر لحظه از سود آن توسط افراد و موقعیتهای گوناگون بهرهمند میشوید. شما با کمک کردن ثابت میکنید لایق اندوختن حقیقت ناب زندگی هستید. به شکل هدایایی که غیر منتظره در لحظات حساس به سویتان میآیند و حتا شاید فراموش کرده باشید این پاسخ انرژی نابی ست که روزی در هستی برای کمک به فردی روانه کرده اید.
2 پاسخ
خواندن مطالب شما به باورها و افکار من جهت داد وباعث شد که من خودم را بهتر بشناسم . درواقع باورها وافکار من به قلم شیوای شما به تحریر درآمد.زندگی جزباورانسان نیست.ممنونم
خیلی خوش حالم که چنین شده.. ممنونم که میخوانید و تغییراتتان را در میان میگذارید..