یکی از رمز و رازهای موفقیت در زندگی آن است که مرد عمل باشیم نه بندهی حرف و بتوانیم از دانستههای خود به بهترین شکل استفاده کنیم.
شما نیز ممکن است با افرادی در زندگی خود مواجه شده باشید که بندهی عمل نیستند و فقط حرف میزنند و فقط ایده میدهند. هر یک از ما در زندگی کارهای مختلفی انجام میدهیم و اهداف و رویاهای مختلفی را دنبال میکنیم. چند سوال کلیدی در این بین مطرح میشود:
- چقدر اهل عمل هستید و چقدر اهل صحبت کردن در مورد کارها؟
- بیشتر سعی میکنید کارها را به پایان برسانید یا بیشتر در مورد کارها فقط صحبت میکنید؟
- حرف و عمل شما چقدر به هم نزدیک است؟
- …
افرادی را در اطراف خودمان میبینیم که دائما در حال حرف زدن هستند ولی محصول و میوهای ندارند. چنین افرادی همیشه در آرزوهای خود، موضوعات را به هم میبافند ولی در عمل خروجی ندارند.
عدهی دیگری هم هستند که آرزوهای بزرگی در سر دارند ولی برای محقق ساختن آن تلاش میکنند و قدر لحظات زندگی را میدانند. عدهی دیگری هم هستند که آموختههای زیادی دارند ولی از این دانش و آگاهی خودشان استفاده نمیکنند و وقت و زمان خود ر هدر میدهند.
در این مقاله قصد داریم کم کم از صرفا حرف زدن در مورد کارها دوری کرده و به عملگرایی نزدیکتر شویم. سعی میکنیم از آموختههای خودمان در جهت حرکت در مسیر موفقیت استفاده کنیم و محصول و خروجی داشته باشیم. اگر در هدفگذاری یا تعیین هدف دچار مشکل هستید، میتوانید مقالهی هدفگذاری و برنامه ریزی برای سال ۹۹ و همچنین مقالهی برنامه ریزی برای سال ۹۹ را مشاهده کنید.
محصول زندگی شما چیست؟
هر یک از ما در شبانه روز ۲۴ ساعت زمان داریم. برخی از این زمان به خوبی استفاده میکنند و برخی دیگر از این زمانی که در اختیار دارند اصلا استفاده درستی ندارند. باید به این سوالات مهم پاسخ بدهید:
- هدف زندگی شما چیست؟ آیا هدف مشخصی را دنبال میکنید؟
- آیا برای زمان و زندگی خودتان برنامهی مشخصی دارید؟
- وضعیت مدیریت زمان شما به چه صورت است؟
- در تمام این شرایط، محصول زندگی شما چیست؟
سوال آخر، سوال مهمی است. در هر سنی که هستید، باید بتوانید به این سوال پاسخ بدهید که:
- تا الان چه محصول یا محصولاتی در زندگی داشتم؟
- تا این لحظه با زندگی خودم چه کار کردم؟
- آیا از خودتان تا اینجای کار راضی هستید؟
هر سنی که دارید و در هر شغل و حرفهای مشغول هستید، تا الان کارهایی را در زندگی انجام دادهاید و به نتایجی هم رسیدهاید. باید بتوانید وضعیت خودتان را مورد بررسی قرار دهید. وضعیت خودتان را دقیق و کامل مورد بررسی قرار دهید.
باید دقیقا مشخص کنید که تا الان به چه محصولات و دستاوردهایی دست پیدا کردهاید. دستاوردهای خودتان را دقیقا مشخص کنید. هیچ کس بهتر از خودتان نمیتواند وضعیت شما را مشخص کند. اگر تا به حال در مورد محصولات زندگی خودتان تا به حال فکر نکردهاید، هنوز دیر نشده است. کاغذ و قلمی بردارید و همهی محصولات خود را یادداشت برداری کنید.
از ایده پردازی تا عمل
افراد مختلف، شخصیتهای مختلفی دارند. برخی افراد میتوانند ایدههای خوبی بدهند و ذاتا ایده پرداز هستند. ایده پردازی اصولا موضوع مهم و جالب توجهی است ولی آیا ایده پردازی صرف نتیجهای میدهد؟
تصور کنید که صبح بیدار شدهاید و میخواهید فقط با شخصیت ایده پرداز خودتان پیش بروید. صبح ایده میدهید که صبحانه میخواهید املت بخورید و قرار است املت را به روش ویژه و خلاقانهای هم تولید کنید. بعد هم ایده میدهید که ناهار قرار است چلوکباب مخصوص بخورید که با روشهای خاصی تهیه میشود. چون معمولا ایده پردازها، ایدههای ناب و خلاقانه میدهند و راهکارهای جدیدی ارائه میدهند. در تمام ساعات روز، به همین شکل پیش میروید و روی مبل هم لم دادهاید. آیا شکم شما سیر میشود؟ باید کلید حل مشکلات را در دست بگیرید و برای زندگی خود کاری کنید.
آیا به صرف اینکه در مورد املت ایده پردازی کنید و حرف بزنید، شکم شما سیر میشود. در واقع آیا با حلوا حلوا کردن دهان شیرین میشود.
ایده پردازی که به عمل منجر نشود، ایده پردازی کامل و دقیقی نیست و نمیتواند برای ما در زندگی کاری انجام دهد. ایده پردازی میتواند مسیرهای جدید و تازهای در زندگی ما ایجاد کند و با نظر دادن صرف متفاوت است. ایدهها خیلی در زندگی ما اهمیت دارند. میتوانید سخنرانی جک ما -به ایده های خودتان ایمان داشته باشید را مطالعه کنید تا ببینید ایدهها چقدر اهمیت دارند.
اما در نظر داشته باشید صحبت ما در اینجا در مورد افرادی است که تنها ایده دهنده هستند و اصلا وارد عمل نمیشوند و کاری انجام نمیدهند.
از حرف زدن تا عمل
عدهای هم هستند که تنها حرف میزنند و اصلا اهل عمل کردن نیستند. مثلا هر زمان چنین افرادی را میبینید در حال صحبت کردن در مورد آینده هستند. میگویند قرار است چنین و چنان شود و فلان اتفاقات بیفتد. ولی در عمل هیچ اتفاقی نمیافتد. فردی را میشناختم که ده سال قبل قرار بود کسب و کاری راه بیندازد. حدود ده سال است حرفهای تکراری زیادی از این فرد میشنوم و همیشه تقصیر را به گردن زمین و زمان میاندازد که نتوانسته برای راه اندازی کسب و کارش کاری انجام دهد.
همیشه در مورد طرح هایش حرف میزند ولی در طی این سالها حتی قدم کوچکی برای انجام دادن آنها برنداشته است.
از یادگیری و مهارت آموزی تا عمل
عده دیگری هم هستند که انواع و اقسام مهارتها را یاد گرفتهاند تا بلکه در کاری مشغول فعالیت شوند ولی هنوز آن شغل رویایی را پیدا نکردهاند. هر زمان چنین افرادی را میبینیم در حال رفتن به کلاسهای مختلف هستند و همیشه هم به خودشان و بقیه میگویند که اگر این دوره آموزشی و دورهی بعدی را بگذرانند میتوانند وارد کار شوند.
وقتی مهارتهای جدیدی میآموزید این مهارتها بهتر است در خدمت عملگرایی بهتر شما قرار گیرد. قرار نیست فهرستی از مدارک و تقدیرنامهها را در خانه انبار کنیم ولی در عمل بلد نباشیم کاری انجام دهیم. هر مهارتی میآموزیم باید بتواند به رشد ما کمک کند و ما را در مسیر زندگی یاری برساند.
تصور کنید تمام مهارتهای لازم را فرا گرفته باشید و به تمام کلاسهای آموزشی نیز رفته باشید. تصور کنید انبوهی از مدارک مختلف در خانه داشته باشید ولی در عمل قدرت سیر کردن شکم خودتان را نیز نداشته باشید. آیا این همه مدرک و کلاس رفتن به کاری میآید؟
مهارتهایی که تنها جنبهی مهارت آموزی تئوریک داشته باشد و در عمل هیچ تغییری در وضعیت ما ایجاد نکند، معمولا مساله ساز میشوند. برخی مهارتها هستند که نمیتوان در بازهی زمانی کوتاهی در مورد آنها قضاوت کرد و هر فردی بهتر است حتما این مهارتهای فردی را بیاموزد.
مثلا مهارتهایی همچون ارتباط موثر، اعتماد به نفس، فن بیان، زبان بدن، مهارت حل مساله و مهارتهای مرتبط با قدرت تفکر و تعقل میتوانند به شکل مفیدی ما را در پیشبرد اهدافمان یاری کرده و لازم است هر کسی در مسیر زندگی این مهارتهای پایهای و اساسی را بیاموزد و روی توسعهی فردی خودش کار کند.
قویترین و کاربردی ترین دوره فن بیان به همراه پشتیبانی مشاوران و مربیان آکادمی بازار
در کنار این مهارتها، مهارتهای دیگری هم هستند که براساس آنها میتوانیم زندگی خویش را پیش ببریم. مثلا هر کسی برای رشد کسب و کار خودش لازم است مهارتهایی بیاموزد. این مهارت آموزی باید به جریان بیفتد و مورد استفاده قرار گیرد. یعنی وقتی مهارتهای این چنینی را میآموزیم به ما کمک میکند تا در زندگی به موفقیتهای خوبی برسیم.
گاهی اوقات به دلیل آنکه استعدادهای فرد به خوبی شناسایی نمیشود، ممکن است به سمت مهارتهای مختلف و آموزش مهارتهای مختلف برود و در واقع از این شاخه به آن شاخه بپرد که این حالت باعث میشود نتواند روی موضوع مشخصی متمرکز و هدفمند پیش برود.
چه کلاسهایی برویم و چه آموزشهایی ببینیم؟
این روزها امکانات آموزشی بسیار پیشرفتهتر از قبل شده است. اقشار مختلف جامعه به آموزش و یادگیری اهمیت ویژهای نشان میدهند. اغلب خانوادهها در تلاش هستند تا فرزندان خود را به بهترین کلاسها و دورههای آموزشی متنوع بفرستند.
تقریبا از سنین کودکی برای آموزش فرزندان برنامه ریزی میشود و اغلب خانوادهها در هر سطحی از وضعیت مالی، به آموزش و یادگیری اهمیت نشان میدهند. ولی با این همه هر روز بر تعداد تحصیل کردههای بیکار کشور افزوده میشود؟ جوانانی که مدرکهای مختلف تحصیلی دارند و اغلب از نظر تئوری مهارتهای بسیاری را فرا گرفتهاند ولی در عمل نمیتوانند وارد شغل مناسبی شوند؟
اما سوال مهم این است که چه آموزشهایی برای ما ضروری است و چه آموزشهایی خیلی هم ضروری نیست؟ چگونه و با چه معیارهایی در مورد انتخاب دوره آموزشی که میخواهیم در آن شرکت کنیم، تصمیم گیری کنیم؟ آیا همهی افراد باید کلاسهای آموزشی مشخصی بروند یا خیر؟ شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد که چقدر فرصت داریم تا موفق شویم؟
اما سوال مهم این است که به چه کلاسهای آموزشی برویم و چه مهارتهایی را بیاموزیم؟ برخی آموزشها، مهارتهایی هستند که بهتر است همه فارغ از جنسیت، چنین مهارتهایی را بیاموزند. مثلا خیلی خوب است که هر کسی به مهارتهای توسعه فردی خود توجه نشان دهد.
مهارتهای توسعه فردی به ما کمک میکنند بتوانیم در مورد یادگیری سایر مهارتها بهشکل صحیحتری تصمیم گیری کنیم. با کمک یادگیری مهارتهای فردی میتوانیم شناخت بهتری از توانمندیها و علایق خود داشته باشیم. وقتی مهارتهای توسعه فردی در زندگی ما اهمیت و جایگاه درستی داشته باشد، میتوانیم به صورت متمرکزی در مسیر موفقیت حرکت کنیم.
مهارتهای توسعه فردی باعث میشود، پتانسیلهای پنهان وجودی خودمان را بیشتر بشناسیم و در مسیر رشد و بالندگی حرکت کنیم. از بین مهارتهای توسعه فردی نیز باید بتوانیم ضروریترین موارد را انتخاب کرده و برای یادگیری آنها زمان بگذاریم.
فردی را تصور کنید که هر روز برای رشد فردی خود زمانی مشخص را اختصاص میدهد و مثلا ده صفحه کتاب میخواند یا ویدیو انگیزشی میبینید. در طی بازهی زمانی کوتاهی این فرد میتواند کتابهای بیشتری بخواند و به معلومات خود بیفزاید.
اما نکتهی مهم این است که تنها نباید به یادگیری مهارتهای توسعه فردی اکتفا کرد و باید به مهارتهای دیگر نیز توجه نشان بدهیم.
کودکی و نوجوانی زمانی است که میتوان به خوبی برای یادگیری مهارتهای مختلف زمان گذاشت. مثلا فردی را میشناختم که در سنین کودکی تحت آموزشهای مختلفی به صورت کاملا حساب شده و دقیق قرار گرفته بود. زمانی که میخواست برای دانشگاه رفتن انتخاب رشته کند، به شناخت درستی از رشتههای دانشگاهی رسیده بود و به دلیل دوره برنامه ریزی درستی والدین در سنین کودکی توانسته بود شناخت خوبی نسبت به استعدادها و علایق خودش داشته باشد.
آیا همیشه باید در حال یادگیری و آموختن باشیم؟
برخی برایشان این سوال پیش میآید که آیا باید همیشه و در همهی مقاطع زندگی در حال یادگیری باشیم. پاسخ یان سوال یک بله بزرگ است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی هر روز و هر لحظه چیزهای زیادی به ما میآموزد. ما در ارتباطات، محل کار و در وقایع مختلف زندگی در حال یادگیری هستیم.
وقتی مشکلی پیش میآید، ما در حال یادگیری روشهای جدیدی برای حل مساله و عبور از مسایل هستیم. اما اگر بخواهید به صورت سیستماتیک مهارت آموزی را به عنوان بخشی از زندگی خود در برنامههای خودتان قرار دهید، باید برای آن هدف و برنامهی مشخص داشته باشید.
زندگی درسهای خودش را به ما میدهد ولی ما نیز میتوانیم برای یادگیری، هدف و برنامه داشته باشیم. هدف و برنامه داشتن در زندگی بسیار اهمیت دارد. تصور کنید در رشتهی تحصیلی مدرک دانشگاهی دارید و حالا باید برای ارتقا کسب و کار خودتان تصمیمهای جدیدی بگیرید.
میخواهید آموزشهایی ببینید. در این شرایط چطور تصمیم گیری میکنید؟ به چه کلاسهایی میروید و یادگیری چه آموزشهایی را در برنامه خود قرار میدهید؟
از مهارت آموزی تا استفاده از مهارتها
اینکه به فکر مهارتآموزی باشید خیلی خوب است ولی سوال مهم این است که این که با مهارتی که آموختهاید، چه کار میخواهید انجام بدهید؟
یکی از موضوعات مهمی که در مهارت آموزی باید به آن توجه شود آن است که اگر شما مهارتی آموختید، با این مهارت چه کارهایی میتوانید انجام دهید؟ در واقع از مهارتهای خود در عمل چگونه استفاده میکنید؟
البته این نکتهی مهم را نیز در نظر داشته باشید که گاهی اوقات وقتی به مهارتی مسلط میشوید، میدانهای جدیدی از فعالیت برای شما باز میشود که تا پیش از آن چنین امکان و فرصتی نداشتید.
پس در مهارت آموزی نه سخت گیرانه و نه سهل انگارانه برخورد نکنید. بلکه سعی کنید با دقت عمل پیش بروید و اگر مهارتی را کسب کردید بتوانید از آن بهترین استفاده را ببرید.
از این شاخه به آن شاخه پریدن کار درستی نیست
در مهارت آموزی سعی کنید از این شاخه به آن شاخه نپرید. روی موضوعی متمرکز پیش بروید تا به نتیجه برسید. مثلا فردی را میشناختم که به سراغ آموزشهای مختلف در زمینههای مختلف میرفت و پس از مدت کوتاهی همه چیز ر رها میکرد.
مثلا یک روز به سراغ یادگیری ورزش شنا میرفت و میگفت میخواهد این مسیر را تا انتها برود و نجات غریق شود. هنوز به ماه دوم و سوم نرسیده، شنا را رها کرده به سراغ موسیقی رفت.
وقتی موسیقی را شروع کرد، میگفت آنقدر ادامه میدهم تا کنسرت بگذارم و به یک موسیقیدان حرفهای تبدیل شوم. به یک سال نرسید که یادگیری موسیقی را هم رها کرد. بعد تصمیم گرفت بازیگر شود. به کلاسهای بازیگری رفت و با صرف هزینهی زیاد و زمانی طولانی، متوجه شد که از صحبت کردن در جمع خجالت میکشد.
بعد تصمیم گرفت به کلاسهای آموزش شطرنج برود. میگفت فردی درونگرا است و باید به ورزشهای فکری روی بیاورد. تصمیم گرفت آنقدر پیش برود که مربی شطرنج شود. حدود سه ماه کلاس رفت ولی بعدا به این نتیجه رسید که شطرنج بازی کردن را دوست ندارد و بازیهای تحرکی او را غنا میکند.
گفت میخواهد به کلاس بسکتبال برود تا از قد بلندی که دارد به خوبی استفاده کند. به کلاس رفت ولی حتی تا پایان ترم هم ادامه نداد. میگفت بدنم کشش این همه تقلا را ندارد.
تصمیم گرفت لپتاپ بخرد و کارهای کامپیوتری یاد بگیرد. لپتاپ خرید ولی بعد از چند ماه فقط ب لپتاپ بازیهای کامپیوتری میکرد و از کار خبری نبود. میگفت برای کار کردن با لپتاپ باید خیلی کلاس برود و …
حدود شش سال از عمرش به همین منوال گذشت و هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. وقت تلف کردنهای پی در پی که سودی هم بریش نداشت.
این فرد چگونه باید برای زندگی خودش تصمیم گیری میکرد؟ اگر شما به جای این فرد بودید، چه میکردید؟ چه توصیهای برای این فرد دارید؟
رزومهای با عناوین شغلی بسیار متنوع
رزومهی کاری افراد نشان میدهد در چه وضعیتی هستند. فردی را میشناختم که برای کسب موقعیت شغلی رزومه پر کرده بود. وقتی به رزومهی ای فرد نگاه میکردم تعجب همهی وجودم را گرفته بود. در رزومهی خودش از همهی شغلها نوشته بود.
تصور میکردم با موجودی هفت سر روبه رو هستم که درهر مقطعی از زندگی کاری کرده و بعد آن کار را رها کرده است. به همه چیز نوک زده بود بعد آن را رها کرده بود. در هیچ کاری متخصص نشده بود و رزومهای داشت با چندین تیتر متنوع که هیچ کدام را واقعا بلد نبود.