کتاب ساختن برای ماندن از جیم کالینز و جری پوراس است که از آن میتوان به عنوان یک کتاب مدیریتی یاد کرد که کتابها و نویسندگان بسیاری به آن ارجاع میدهند، به شکلی گسترده ترجمه، چاپ و منتشر شده و تقریباً در هر کتابخانهی مدیریتی یافت می شود. کتاب ساختن برای ماندن در سال ۱۹۹۴ منتشر شد و به سرعت، جایگاه خاصی را در میان کتابهای مرجع در زمینهی استراتژی و تفکر استراتژیک پیدا کرد. البته این اتفاق زیاد هم عجیب نیست به دلیل اینکه کالینز و پوراس شش سال روی یک سوال کار کردند و آنچه در قالب کتاب ساختن برای ماندن منتشر شده، حاصل این تلاش است.
دو واژهی چشم انداز و مأموریت
کالینز و پوراس، اولین کسانی نیستند که از واژههای مأموریت (Mission) و چشم انداز (Vision) استفاده می کنند. اما بدون شک با تألیف و نشر کتاب ساختن برای ماندن، نقش مهمی در ترویج این دو مفهوم ایفا کردهاند. اما برای اینکه دریابیم تعریف مأموریت و چشم انداز چگونه از دل مطالعهی آنها بیرون آمده، لازم است مسیر تحقیق آنها را بشناسیم:
درباره کتاب ساختن برای ماندن
کالینز و پوراس تصمیم گرفتند چند شرکت برتر را انتخاب کرده و خصوصیات آنها را بررسی کنند. آنها از تعبیر Visionary (دارای آیندهبینی) برای این شرکتها استفاده میکنند. کالینز و پوراس معیارهای زیر را برای انتخاب شرکتهای برتر در نظر گرفتند:
- در صنعت خود، برتر باشند.
- فعالان مطلع کسب و کار، آنها را شناسایی و تحسین کنند.
- نقشی ماندگار از خود در دنیا به جا گذاشته باشند.
- چند مدیر عامل را تجربه کرده باشند.
- چند بار چرخه عمر محصول را گذرانده و تجربه کرده باشند.
- قبل از سال ۱۹۵۰ تأسیس شده باشند.
تأکید بر تجربهی چند مدیرعامل و چند محصول به این دلیل است که مطمئن شوند موفقیت شرکت، تنها به خاطر یک محصول یا یک مدیر خاص، بلکه به خاطر ساختار و معماری خود شرکت بوده است. به بیان دیگر، با این معیارها، موفقیتهای بالاتر از مدیر و محصول را جستجو کردهاند. معیار سال تأسیس قبل از ۱۹۵۰ باشد هم، با این هدف در میان معیارها قرار گرفته که عمر زیاد شرکت را میتوان معیاری از موفقیت پایدار آن در نظر گرفت.
ایده کالینز و پوراس در کتاب ساختن برای ماندن
اولین ایدهای که ممکن است به ذهنما برسد این است که شرکتهای موفق را که برمبنای معیارهای بالا انتخاب شدهاند، با شرکتهای شکستخورده مقایسه کنیم. اما ایدهی کالینز و پوراس جذاب تر و با ارزش تر است: آنها تصمیم گرفتند شرکتهای موفق در صنعت را با شرکتهای موفق دیگری که تنها یک پله از آنها عقبتر قرار گرفتهاند مقایسه کنند. به زبانی ساده میتوان گفت: ساختن برای ماندن، گزارش مقایسهی بین موفقترینها و موفقهاست.
نقدهایی که به کار کالینز وپوراس وارد شده
یکی از نقدها این است که نمیتوان به صورت قطعی گفت راهکارهای مناسب برای شرکتهای بسیار بزرگ برای دیگر شرکتها (کوچک، متوسط و بزرگ) هم قابلیت تعمیم دارد. بنابراین باید توجه داشته باشیم که قواعد بازی فیلها را به دیگر حیوانات جنگل کسب و کار تعمیم ندهیم.
نقد دیگری هم که مطرح میشود، این است که همبستگی را نباید با علیت اشتباه بگیریم. اینکه خصوصیات مشترک شرکتهای موفق را استخراج کنیم، کار بسیارارزشمندی است. اما اینکه نتیجه بگیریم خصوصیات مشترک، علت موفقیت آنهاست، ممکن است صحیح نباشد.
درباره نویسندگان
نشریه فوربز نام جیم کالینز را در سال ۲۰۱۷ در فهرست صد مغز زنده کسب وکار در سطح جهان معرفی کرده است. کالینز به عنوان استادی که سالها به مطالعه شرکتهای برتر و عالی پرداخته، امروزه در شرکتها و بخشهای اجتماعی مدیران را راهنمایی می کند. او عضو رسمی دانشکده بازرگانی دانشگاه استنفورد است و جایزه استاد برجسته را نیز از این دانشگاه گرفته است.او بعد از چندین دهه مشاهده دقیق و پیوسته به این نتیجه رسیده است که نقش سختکوشی و پشتکار در موفقیت بیشتر از نبوغ است. کالینز سابقهی همکاری با شرکت مک کنزی و نیز شرکت HP را دارد و میتوان گفت علاوه بر سابقهی آکادمیک، از سابقه اجرایی بسیار خوبی نیز برخوردار است.
جری پوراس نیز به تدریس درسهای رفتار سازمانی و تحول در دانشگاه استنفورد می پرداخت. اگر چه او در سالهای اخیر، مانند جیم کالینز به سخنرانی در همایشها و سمینارها مشغول است، اما جیم کالینز به دلیل تألیف چند کتاب بعد از ساختن برای ماندن بیشتر و بهتر شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است.
یک پاسخ
آیا بین ترجمه های انجام گرفته از این کتاب در ایران تفاوت معنا دارای وجود دارد و آیا ترجمه ای هست که قوی تر از بقیه باشد؟