تغییر الگوی ذهنی
در این مقاله، به ادامه مبحث پارادایم یا الگوی ذهنی میپردازیم. اکنون تا حدودی میدانیم که پارادایم چیست؛ همچنین، میدانیم که اگر تمام جزئیات هدف خود را هم بدانیم، به احتمال زیاد، باز هم ممکن است در مسیر اشتباهی قرار داشته باشیم!
تغییر پارادایم (تغییر الگوی ذهنی) – قسمت پنجم
یاد گرفتیم که اگر اهداف خود را به وضوح بدانیم و آنها را دنبال کنیم اما الگوهای ذهنی خود را تغییر ندهیم، به اهدافمان نخواهیم رسید! نکته زیبایی که در مورد اهداف وجود دارد، این است که دنبال کردن آنها یک روند بیپایان میباشد.
دنبال کردن اهداف، مانند یک سفر است؛ شما همواره به سطوحی دست مییابید که قبلا تجربهشان نکردهاید و سپس چیزهای بیشتری میخواهید. این اصل و اساس زندگی است. انسان همواره باید اهدافش را یکی پس از دیگری دنبال کند تا زندگی به یک روند خسته کننده تبدیل نشود.
اگر روزی برسد که انسان هدفی در زندگی نداشته باشد، آن روز، پایان عمر اوست! اگر از قوانین جهان هستی پیروی کنید، هرگز زندگیتان خسته کننده نخواهد شد. اطمینان داریم که با خواندن این جمله، رویاهای خود را تغییر خواهید داد.
اگر چنین است، پشت میز خود بنشینید و روی یک تکه کاغذ، رویاهای خود را اینگونه بنویسید: «من بسیار خوشحال و سپاسگزارم که اکنون … .» و رویای خود را بنویسید؛ طوری که انگار از پیش برایتان محقق شده است. با این کار، جنگ کوچکی در درون شما برپا خواهد شد!
زیرا همانطور که قبلا گفتیم، پارادایم در بخش ناخودآگاه ذهن شما قرار دارد و به دلیل اینکه ارتعاشات شما را کنترل میکند، اعمال و رفتار شما را نیز کنترل خواهد کرد.
علت؟ یا معلول؟
باب پراکتور در یکی از ویدیوهایش، داستان پزشکی را تعریف میکند که بسیار شگفت انگیز است. باب پراکتور، 9 سال از عمر خود را صرف تحقیقات در زمینه قانون جذب و الگوهای ذهنی نموده است. او همواره میخواست دلیل موفقیتش را بداند.
او در حال موفق شدن بود، اما دلیل آن را نمیدانست! و جالب است بدانید که اغلب انسانهای موفق نیز، دلیل موفقیت خود را نمیدانند! اغلب آنها، برای کسب موفقیت به ناآگاهی و شایستگی رسیدهاند. یعنی به طور ناآگاهانه، شایستگی موفقیت را پیدا کردهاند. باب پراکتور نیز یکی از آنها بود! او میگوید: شما باید ابتدا به آگاهی و شایستگی برسید.
یعنی ابتدا باید به صورت آگاهانه، راهی را بیابید که شما را شایسته دریافت اهدافتان میکند. در این صورت، بعدها میتوانید راهی که رفتهاید را به دیگران نیز انتقال دهید. به عبارتی دیگر، شما باید دلایل پیروزی خود را بیابید تا بتوانید آنها را با دیگران به اشتراک بگذارید. این بخش زیبای کار است.
منشا همه چیز الگوی ذهنی است
میخواهم شما را به سال 1934 ببرم! یعنی سالیان بسیار بسیار گذشته! پزشکی به نام ترومَن فیلیت، در شهر سن آنتونیو تگزاس زندگی میکرد. او از وضعیت پزشکی و سلامت ایالت خود بسیار ناراضی بود. او معتقد بود که جامعه پزشکان، کار خود را به درستی انجام نمیدهند!
او معتقد بود که پزشکان، به جای اینکه خود بیماری را معالجه کنند، علائم بیماری را معالجه میکنند! او میگفت زمانی که در حال معالجه یک بیماری هستند، از بیمار میپرسند که چه حسی دارد؟ و سپس به جای درمان آن بیماری، به درمان علائم بیماری میپردازند!
او معتقد بود که منشا تمام بیماریها، ذهن است. یو اِس اندرسون در یکی از نوشتههای خود گفته است: «زمانی که به این درک برسیم که منبع هر چیز افکار ماست، دیگر هیچ محدودیتی وجود نخواهد داشت، مگر آنکه خودمان آن محدودیتها را به خود تحمیل کرده باشیم!»
این یعنی همه چیز از درون خودمان آغاز میشود. بنابراین، دکتر فیلیت معتقد بود که برای معالجه یک بیماری، ابتدا باید روح و ذهن بیمار را معالجه کرد. حال آنکه هیچ پزشکی تا کنون تلاشی برای معالجه ذهن بیمار نکرده است! در واقع، به جای از بین بردن معلول، باید علت را از بین برد!
آیا ذهن همان مغز است؟
بسیاری از انسانها زمانی که به ذهن فکر میکنند، آن را با مغز یکی میکنند! اما اینطور نیست. مغز، بخشی از بدن فیزیکی شماست. مغز شما، سیستم کنترل الکتریکی کل بدن را کنترل میکند؛ اما بدن ما با همان مغز، به طور کلی توسط ذهن ما کنترل میشود.
ذهن ما که بخشی از روح ماست، سیستم کنترل مرکزی است و تمامی فعالیتهای عصبی زیر نظر او صورت میگیرند. آیا میدانید که سیستم عصبی و الکتریکی بدن ما به قدری گسترده هستند که سیستمهای الکتریکی موجود در رایانهها در برابر آن مانند یک اسباب بازی میباشند؟
نیازی نیست که شما همه این مطالب را یاد بگیرید! ما فقط سعی داریم تا اصول پایه را به شما انتقال دهیم. فیلیت معتقد بود که به منظور کمک به بیماران، باید تصویری از ذهن در اختیار داشته باشند. او به سادگی ذهن را به تصویر کشید تا همگان (حتی شما) بتوانند ذهن را به خوبی درک کنند. این تصویر به صورت زیر است.
همانطور که میبینید، دایره بزرگ بالایی، خطی در میان خود دارد. در نیم کره بالایی آن، ذهن خودآگاه شما قرار دارد و در نیم کره پایینی، ذهن ناخودآگاه شما قرار دارد. بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن شما، با یکدیگر در تعامل هستند و نتیجه تعاملات خود را از طریق دایره کوچکی که در پایین قرار دارد و به آن «بدن» گفته میشود، نشان میدهند.
بدن، وسیلهای متعلق به ذهن است. پیش از انجام هر نوع فعالیت بدنی، ابتدا باید یک فعالیت ذهنی صورت بگیرد. به عنوان مثال، وقتی میخواهید درب را باز کنید، ابتدا تصویر باز کردن درب در ذهن شما صورت میگیرد و سپس عمل آن انجام میشود. هرچند که این تصویر آنقدر سریع از ذهن عبور میکند که شما متوجه آن نخواهید شد.
وضعیت ذهن ناخودآگاه در بدو تولد
در درون ما، انرژی و قدرت نامحدودی جریان دارد. تنها چیزی که این قدرت را محدود میکند، بدن ماست! جریان انرژی و قدرت درونی ما، تنها در نتیجه فعالیتهای بدنی محدود میشوند؛ چیزی شبیه الکتریسیته. یک لامپ، الکتریسیته نیست؛ بلکه نمودی از آن است.
در واقع، لامپ وسیله کوچکی است که فقط بخش کوچکی از الکتریسیته را نمایان میکند. پس در واقع الکتریسیته تنها زمانی محدود میشود، که در یک وسیله کوچک جریان پیدا کند. بنابراین، اگر نور بیشتری میخواهید، لامپتان را بزرگتر کنید! قدرت انسان نیز درست مانند الکتریسیته نامحدود است؛ اگر میخواهید قدرتتان بیشتر شود، پتانسیلها و ایدههایتان را بزرگتر کنید.
حالا به این تصویر نگاه کنید: این تصویر ذهن شماست، زمانی که به دنیا آمدید. ذهن ناخودآگاه شما، در هنگام تولد به روی همه چیز گشوده بوده است. ذهن شما هیچ چیز را رد نمیکرده و همه چیز را میپذیرفته است. مانند تخته وایت برد سفید و تمیزی که میشد هر چیزی را روی آن نوشت! درست به همین دلیل است که هر نوزاد، زبان مادری خودش را یاد میگیرد و باورها و عقاید والدینش را میپذیرد.
موانع ذهنی
اگر اطرافیان شما به 5 زبان مختلف صحبت میکردند، شما میتوانستید همه آن 5 زبان را به راحتی یاد بگیرید! اما به محض ورود به مدرسه، مانعی ذهنی ظاهر میشود و بخشهای ذهن خودآگاه شما، کم کم شروع به شکلگیری میکند.
در این زمان (حدود 6 سالگی) شما شروع به تفکر آگاهانه میکنید. اما نکته مهم این است که در حقیقت این تفکر آگاهانه، از پیش برنامهریزی شده است! تمام تفکرات آگاهانه شما، بر اساس محتویات ذهن ناخودآگاه یا همان «پارادایمها» که تا آن زمان در ذهنتان شکل گرفته است، میباشد. البته که این پارادایمها، شما را در ارتعاشات خاصی قرار میدهند … .
در ادامه، بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت؛ مقالات بعدی در این باب را در سایت آکادمی بازار دنبال کنید. با شرکت در سمینارهای موفقیت تیم آکادمی بازار، موقفیت خود را امری حتمی بدانید.